فدایی سید علی

توضیحی ندارد!!

فدایی سید علی

توضیحی ندارد!!

متن کامل سخنرانی علامه مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی

متن کامل سخنرانی علامه مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی؛

برخی که صد بار خیانت کرده‌اند دم از وحدت می‌زنند تا دوباره خیانت کنند/ غیبت کسی که با گناهش به اسلام ضربه می‌زند، واجب است

جمعی از اعضای حزب موتلفه اسلامی در هفته گذشته دیداری را با علامه مصباح یزدی در موسسه امام خمینی(ره) داشتند که این استاد حوزه علمیه قم در سخنان خود به بیان اصول کلی و مبانی فکری حرکت‌های اجتماعی و سیاسی پرداخت.

به گزارش رجانیوز، متن کامل بیانات آیت‌الله مصباح یزدی در این دیدار در ادامه آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن. صلواتک علیه و علی آبائه. فی هذه الساعة و فی کل الساعة. ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا. حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فی‌ها طویلا. تقدیم به روح ملکوتی حضرت امام (ره) و شهدای والا مقام اسلام، صلواتی اهدا می‌کنیم. تشریف‌فرمایی عزیزان و برادران گرامی و ارجمند را به این موسسه که مانند خانه خودشان است، خوش‌آمد عرض می‌کنم و از خدای متعال درخواست می‌کنیم که همواره، در همه راه‌ها و همه مراحل، ما را هدایت کند و در راهی که مرضی خود و اولیائش است، کمک بفرماید. زمانی حتی متدینین آیت‌الله کاشانی را چون فعالیت سیاسی می‌کرد، نکوهش می‌کردند همان‌طور که به حق اشاره کردید، یکی از بزرگ‌ترین خدماتی که امام راحل(ره) به جامعه اسلامی ارائه فرمودند و هنوز هم قدرش خوب شناخته نشده، این است که مسلمان‌ها به خصوص ما ایرانی‌ها را متوجه یک بخش عظیمی از وظایف دینی کردند که از آن‌ها غافل بودیم. من این را وظیفه خودم می‌دانم که حداقل در زبان شکرگزاری نعمت کنم. من از بچگی یادم است که وقتی از دین‌داری صحبت می‌شد، در ذهن، بعضی از افراد، فقط مسائل فردی تداعی می‌شد. در آن زمان، کسی را دین‎دار می‌دانستند که نماز می‌خواند و مسجد می‌رفت و در مجالس روضه شرکت می‌کرد. چیزی که اصلاً جزو دین‌داری محسوب نمی‌شد، دخالت در مسائل سیاسی بود. نه تنها می‌گفتند که این امور جزو دین نیست، بلکه معتقد بودند که پرداختن به این کار‌ها مخالف دین است و کسانی که دنبال این مسائل می‌روند، تقوای ندارند. نمونه بارز این مسأله ذهنیتی بود که درباره آیت الله کاشانی وجود داشت. ایشان از لحاظ علمی در سطح مرجعیت بود و از نوابغ کشور و شخصیت‌های بزرگ محسوب می‌شد و خدماتی که به اسلام و تشیع کرد کم نظیر بود اما به خاطر اینکه درباره مسائل سیاسی بحث می‌کرد و از دولت انتقاد می‌کرد، کسی ایشان را جزو علمای برجسته محسوب نمی‌کرد و در آخر هم در حالت شبه تبعید از دنیا رفت. این نمونه برداشتی بود که مردم ما از دین‎داری داشتند و می‌گفتند این کاری که ایشان می‌کند، با شأن روحانیت و مرجعیت سازگاری ندارد. امام خمینی(ره) این را برای ما جا انداخت که فعالیت سیاسی مانند نماز جزو دین است در چنین شرایطی، امام طلوع کرد و با یک عزم راسخ و پشتکار بی‌نظیر به قدری مجاهده کرد تا در بین مسلمان‌ها این را جا انداخت که همان‎طور که نماز جزو دین است، دخالت در امور سیاسی و ایجاد حکومت اسلامی هم جزیی از دین است و اگر کسی وارد این مسائل نشود، دینش کمبود دارد. شاید بیش از نصف مسائلی که در فقه اسلامی مطرح است، مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد اما تا آن روز مورد توجه قرار نمی‌گرفت. امام ابتدا در بین شاگردان خود این بحث‌ها را مطرح کرد. خدا می‌داند که در این راه چقدر زجر کشید، خون دل خورد و چه تهمت‌هایی را تحمل کرد که به گوشه‌ای از آن اشاره کرده است که پدر پیر شما چه خون دلی خورده است. کسانی که با ایشان مخالفت می‌کردند، به نام دین به مخالفت می‌پرداختند و عمل ایشان را انحراف از دین قلمداد می‌کردند. از برجسته‌ترین کارهایی که ایشان کرد و تأثیر عمیقی بر جامعه ما بخشید، طرح بحث‎های ولایت فقیه بود که در نجف مطرح شد. بالاخره بعد از همه این مجاهدت‌ها و خون دل خوردن‌ها در ابتدا از لحاظ نظری برای جامعه ما ثابت کرد که سیاست هم جزو دین و بلکه از اوجب واجبات است و یک تحول عظیم در نگاه ما به اسلام و مسائل اسلامی و واجبات شرعی پیدا شد که در تاریخ کم نظیر بود و این تحول فکری، منشأ آن تحول رفتاری و اجتماعی شد. اگر آن تحول فکری به وجود نیامده بود، وقتی ایشان فریاد می‌زد که اسلام در خطر است، هیچ کس اهمیت نمی‌داد. اما وقتی آن زمینه را فراهم کردند، همه فریاد ایشان را پاسخ گفتند و جان‌شان را هم در این راه تقدیم کردند. نهایت امر به‎معروف را "نهی از ریش تراشی" می‌دانستند در رابطه با همین بحث امر به معروف که برادران اشاره کردند، در آن ایام، تصوری که از امر به معروف در جامعه رایج بود، بسیار سطحی بود. من خوب یادم است در آن زمان کسانی که منبر می‌رفتند و مسأله شرعی می‌گفتند، مصادیقی که برای امر به معروف بیان می‌کردند، نهایتاً نهی از ریش تراشی بود. امر به معروف را هم در این خلاصه می‌کردند که بی‌نماز‌ها نماز بخوانند. تمام مصادیق امر به معروف و نهی از منکر، همین چیز‌ها بود اما دخالت در سیاست و مخالفت با شاه و نخست وزیر و وزیران، اصلا هیچ ربطی به امر به معروف نداشت. امام بود که جامعه را بیدار کرد و این بخش عظیم از مسائل اسلامی را برای مردم بیان کرد و آن‌چنان پایداری کرد که مردم باور کنند و در صحنه وارد شوند و حاضر شوند در این راه جان‎شان را بدهند. پیش‌تر کسی حاضر نبود برای مسائل دینی یک سیلی بخورد، اما به برکت هدایت‌های امام بود که جوان ما سینه خود را در مقابل سرنیزه شاه باز می‌کرد. شما ببینید با اینکه بخشی از فقه ما مسائل فردی مانند نماز، روزه، طهارت و غسل است، بیش از هزار سال است که علمای شیعه و سنی روی آن کار کرده‌اند اما بخشی از فقه که مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی است، تقریبا از زمان امام راحل شروع شد. شما اگر در کتابخانه‌های مدارس ما مانند فیضیه و سایر کتابخانه‌ها آمار بگیرید، بیش از ۵۰ یا ۶۰ درصد آن مربوط به طهارت و صلاة است. اما درباره جهاد و امر به معروف و حکومت و قضاوت و دیگر نیازهای جامعه کتاب‌های بسیار کمی داریم. عمده آنچه در این زمینه‌ها کار شده، بعد از انقلاب بوده است. به‌طور طبیعی در چنین زمینه‌ای که عمرش نهایتاً ۵۰ سال است، مسائل حل نشده و ابهام‌های زیادی وجود دارد. در طهارت و صلاتی که صد‌ها کتاب داریم، هنوز مسائل اختلافی زیادی داریم؛ پس در این بخش که کار هم زیاد نشده، نباید توقع داشت که هیچ ابهامی نباشد. به طور طبیعی مسائل زیادی است که باید درباره آن کار کرد و فقهای بزرگ با سرمایه‌های علمی قوی باید سال‌ها روی این مسائل کار کنند تا بحث‌ها پخته شده و مسائل حلاجی شود تا جواب‌های روشن‌تری به‌دست آید. مقصودم از این عرایض این است که همه قبول داریم که امر به معروف و نهی از منکر از واجبات مهم است اما معنایش این نیست که در اینجا ابهامی وجود ندارد. مسائل فراوانی است که با سرنوشت زندگی اجتماعی انسان ارتباط دارد و باید تکلیف آن معلوم شود. امام حسین(ع) شرایط امر به معروف را داشت؟ همین بحث امر به معروف چند شرط دارد که یکی از آن‌ها این است که احتمال ضرر ندهید. اگر احتمال ضرر دهید، دیگر واجب نیست. خوب اولین سؤال این است که چنین امر به معروفی چه اثری در اصلاح جامعه دارد؟ همچنین مگر ما نمی‌گوییم سیدالشهدا علیه السلام برای امر به معروف قیام کرد؟ آیا ایشان احتمال ضرر نمی‌داد؟ این همه قیام‌هایی که در تاریخ بر علیه کفار و فجار و غاصبین شده احتمال ضرر نمی‌دادند؟ پس چطور شرط امر به معروف این است که احتمال ضرر ندهیم؟ خوب کسی که بینش سطحی دارد، در منبر و محله این مسائل را تنها به همین شکل می‌گوید. ولی با این بینش چطور می‌خواهید جامعه را اصلاح کنید؟ این به تحقیق عمیق‌تر در امر به معروف نیاز دارد که امر به معروف چند اصطلاح دارد و رابطه آن با جهاد چیست؟ جهاد چند وجه دارد و غیر از ابتدایی و دفاعی چه جهادهایی داریم و چه رابطه‌ای با امر به معروف دارند؟ این کاری که سید الشهدا علیه السلام کرد، جهاد بود یا امر به معروف؟ شما چند کتاب سراغ دارید که این بحث‌ها را مطرح کرده باشد؟ البته من نمی‌گویم در رابطه با این مسائل و موضوعات اصلاً بحث نشده و یا اینکه این مسائل قابل حل نیست، بلکه مقصودم این است که به گونه‌ای تبیین نشده که در دسترس همه، در مساجد و محافل علمی و مدارس قرار گرفته باشد. خلاصه اینکه ما که در این راه کار می‌کنیم، تصور نکنیم همه مسائل تمام شده و همه چیز حل شده است. خب این مسائلی که مطرح شد، ابهام‌هایی بود که در جنبه حکم مسائل وجود داشت که باید عده‌ای از اندیشمندان درباره آن‌ها تحقیق و بحث کنند، اما بیشتر و شدید‌تر، ابهام‌هایی است که در ناحیه موضوع و تعیین مصداق وجود دارد. تشخیص موضوع‌ها کار آسانی نیست. در موارد متعددی دو سه گروه متدین و عادل که می‌توان به همه آن‌ها در نماز اقتدا کرد، در تشخیص وظیفه اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، اصل اینکه دفاع از اسلام و انقلاب واجب است، مورد قبول همه است، اما اینکه این کار مشخص در حقیقت دفاع از اسلام است یا اینکه نتیجه‌اش به ضرر اسلام است مورد اختلاف است و تشخیص آن مشکل است. در اینجا این سؤال مطرح است که در چنین مواردی وظیفه ما در قبال برادران مؤمنی که وظیفه دیگری تشخیص داده‌اند، چیست؟ من جمله‌ای از مرحوم آیت الله بهجت نقل می‌کنم که یادی هم از ایشان شده باشد. ایشان می‌فرمودند اوایلی که نهضت مشروطیت مطرح شده و در نجف در این باره بحث بود، غالباً طرفداران مشروطیت مقلد مرحوم آخوند خراسانی بودند و مخالفان مشروطه مقلد آسید محمد کاظم یزدی. در اذهان این‌طور تداعی می‌شد که این دو بزرگوار در موضوع مشروطه با هم مخالف هستند. روزی یکی از شاگردهای آسید محمد کاظم، خدمت ایشان رسید و سؤال کرد آیا کسانی که از مشروطه حمایت می‌کنند، عادل هستند و می‌توان در نماز به آن‌ها اقتدا کرد؟ آسید محمد کاظم قدری تأمل کرد که فکر کند. طلبه این‎طور برداشت کرد که سکوت و تأمل ایشان به معنای نفی عدالت آنان است و رفت. ایشان بعد از تأمل دید، طلبه رفته است. شب که مرحوم سید برای درس گفتن آمد، چشمش به در بود تا آن طلبه بیاید. وقتی وارد شد، او را صدا زد و گفت بله می‌توان پشت سرشان نماز خواند چون که اختلاف در تشخیص مورد و مصداق است. درست است که ما با این مشروطه مخالفیم و این حرکت را به صلاح اسلام نمی‌دانیم اما آن‌ها هم تشخیص‎شان این است و به وظیفه خودشان عمل می‌کنند. در چنین مواردی باید احترام مؤمنین که طبق تشخیص خودشان عمل می‌کنند، حفظ شود. البته در مواردی که معتقدیم برادر مؤمن ما در تشخیص وظیفه اجتماعی اشتباه می‌کند و اشتباه او به اسلام ضرر می‌زند، باید او را ارشاد کنیم. نباید او را تفسیق کرده و به او بی‌احترامی کنیم، اما باید با ظرافت او را متوجه اشتباهش بکنیم. بی‌جهت نسبت به افرادی که حداقل ظاهر را رعایت می‌کنند، بدبین نباشیم تا اینجا نتیجه عرایضم این شد که اولاً مبانی فکری حرکت‎مان را باید محکم کنیم. بنا داشته باشیم که سطحی نگر نباشیم. بنا داشته باشیم که تعمق کنیم و بدانیم که بالاخره باید در جایی جوابی برای خدا ارائه کنیم. در اینجا ممکن است روی احساسات و جو حاکم تصمیمی بگیریم، اما باید توجه کنیم در آنجا باید دلیل محکم ارائه کنیم. نباید حرکت‌های ما از روی رودربایستی و رفاقتی باشد. این کار زیادی می‌طلبد اما نباید سهل انگاری کنیم. ثانیا نسبت به کسانی که سوابق خوبی دارند و حسن عملی دارند و ظاهر الصلاح هستند، بی‌جهت بدبین نباشیم و هر چند سلیقه‌ای متفاوت با ما دارند به آنان بی‌احترامی نکنیم و آن‌ها را فاسق ندانیم. نکته دیگری که باید توجه شود، این است که در حرکت‎های اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی مواظب نفوذ دشمنان و منافقین باشیم. این مسأله‌ای بود که امام راحل از روز اول بر آن تأکید می‌کردند. در وصیت نامه ایشان ببینید چقدر روی این تأکید شده است که نگذارید این انقلاب به دست نا‌اهلان بیفتد. برخی عناوینی که ایشان ذکر می‌کند، کاملا معلوم است که به چه کسانی بر می‌گردد. این دو مسأله را نباید خلط کرد. اینکه نسبت به افراد باید خوشبین بود، حسن ظن داشت و بی‌جهت با کسی مخالفت نکرد، این سر جای خودش اما در جایی که حرکت اجتماعی مطرح است و سخن از سپردن مسئولیت‌های اجتماعی است، عقل می‌گوید که باید تحقیق کرد. مطمئناً به خاطر رأی به فلان نماینده مجلس از ما در آخرت بازخواست می‌کنند شما اگر بخواهید در کسب و کار با کسی شریک شوید، آیا به صرف اینکه بگویید آدم خوبی است و حسن ظن به او دارید، می‌توانید به او اعتماد کنید و اموال‎تان را در اختیارش بگذارید؟ در رأی دادن به نماینده مجلس، صرف اینکه شخص مسلمانی است که نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد، آیا باید به او رأی هم داد؟ اگر به چنین شخصی رأی دادیم، فردای قیامت در پل صراط جلوی ما را می‌گیرند و از ما سؤال می‌کنند که چرا به این شخص بدون تحقیق رأی دادی؟ بله باید به او احترام گذاشت و نسبت به او حسن ظن داشت، اما در هنگام سپردن مسئولیت باید به یقین رسید. اگر به این اصل توجه نکنیم، منافقین در ما نفوذ می‌کنند و زحمات ما هدر می‌رود. از اینجا اصل چهارم پدید می‌آید که اگر من تحقیق کردم و قرائن قطعی به‌دست آوردم که این آدمی است که کارش برای اسلام ضرر دارد، اما دیگران به این مسأله توجه ندارند و به او حسن ظن دارند، وظیفه من در اینجا چیست؟ در این موارد تا زمانی که مسأله مربوط به شخص خودش است، من حق ندارم اسرارش را فاش و گناهانش را علنی کنم اما اگر بناست گناه او به اسلام ضربه بزند، آیا باید سکوت کنم چون که غیبت حرام است؟ آیا باید آبرویش را حفظ کرد؟ در اینجا این حرف پذیرفته نیست. برخی که امروز از همه جا رانده شده‌اند، دم از وحدت می‌زنند! ما باید اسلام را حفظ کنیم. در اینجا غیبت از واجب‌ترین واجبات است. باید این دشمن اسلام را به مردم معرفی کرد. چرا که مسائل شخصی مطرح نیست، بلکه مصالح اسلام مطرح است. اینجا اگر کسی بگوید که غیبت نکنید، چون حرام است، در واقع فریب کاری می‌کند. در رساله‌های مراجع هم است که اگر در جایی نهی از منکر متوقف بر غیبت کردن بود، غیبت کردن مجاز است. بصیرت یعنی تشخیص این موارد. شیاطین در بین احکام و ارزش‌های اسلامی هر چه به نفع‎شان است، آن را مطرح می‌کنند. کسی که صد بار به این نظام خیانت کرده، حالا برای اینکه دوباره جا باز کند و خیانت جدیدی بکند، می‌گوید وحدت را حفظ کنید. این جمله یعنی اینکه من را هم به بازی بگیرید. یعنی از عیب‌ها و خیانت‌های من چشم پوشی کنید. آن روزی که خودشان در رأس کار بودند و همه آدم‎های خوب را به بهانه مخالفت با آنان از کار بر کنار کردند و افرادی را صرفا برای منافع مادی سر کار آوردند، سخن از وحدت نبود، اما امروز که از همه جا رانده شده‌اند و هیچ کس به آن‌ها اعتنایی نمی‌کند، دم از وحدت می‌زنند و اخلاق اسلامی را به رخ می‌کشند. در عالم انسانی، بزرگ‌ترین حماقت است که فریب این‌ها را بخوریم و از منظر اسلام هم پذیرفتن حرف این‌ها ترک واجب اجتماعی است. ما داریم به اسم حفظ وحدت، به اسلام خیانت می‌کنیم. چه وحدتی با چه کسی؟ با شمر و یزید؟ مؤمن باید بصیرت داشته باشد و بفهمد که پایان این ماجرا چیست؟ آن وقتی که پای اسلام در میان آمد باید ببینیم مصلحت اسلام چه اقتضایی دارد. شما روایات را مخصوصا در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام که حکومت اسلامی تشکیل دادند، ببینید که در واکنش به برخی از کوتاهی‌ها چه تعابیر تندی به کار می‌برد. در جایی به شخصی می‌گوید مادرت به عزایت بنشیند، یا در تعابیر دیگری می‌گوید "یابن الطلقاء" و یا تعابیر تند دیگری؛ آیا امیرالمؤمنین اخلاق اسلامی بلد نبود. ما فقط در مواقعی که رفاقت‌مان محفوظ می‌ماند و با راحتی ما تناسب دارد، سخن می‌گوییم، اما جایی که باید با کسی برخورد کنیم، یادمان می‌رود و سکوت می‌کنیم. در اینجا پای دین در میان است. دین عزیز‌تر است یا رفیق؟ باید حساب این‌ها را کرد. پس چهار اصل گفته شد که "مبانی فکری خودمان را تقویت کنیم"، "در برخورد با کسانی که در تشخیص وظیفه با ما متفاوت هستند، بی‌احترامی نکنیم"، "مراقب نفوذ دشمنان و منافقان باشیم" و "در جایی که به یقین رسیدیم شخصی می‌خواهد به ضرر اسلام کار کند، با او مبارزه کنیم". این‌ها از اصول قطعی ما است و نباید آن‌ها را با یکدیگر خلط کنیم. اگر این اصول را در نظر بگیریم، بسیار راه‌گشا خواهد بود و می‌توانیم وظایف‌مان را درست انجام دهیم و ان‌شاء الله سالم از این دنیا برویم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پاسخ رسایی به اهانت عضو هیئت رییسه مجلس به نمایندگان+پاسخ دوم به

پاسخ رسایی به اهانت عضو هیئت رییسه مجلس به نمایندگان+پاسخ دوم به یادداشت دهقان


روز گذشته جناب آقای دهقان، عضو محترم هیئت رییسه طی یادداشتی (که در سایت جهان منتشر شده) نکاتی را در خصوص حوادث و اتفاقات هفته گذشته مجلس پیرامون حذف تبصره 3 ماده 71 قانون مدیریت خدمات کشوری منتشر کرد که خلاصه یادداشت ایشان از این قرار است :

جناب دهقان در یادداشت خود تلاش کرده اند تا چند نکته را به خواننده القا کنند. این نکات عبارتند از : طراح اصلی دو فوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 دهقان بوده است نه رسایی / آقای کوثری در میان نمایندگان محبوبیت دارد، ولی رسایی ندارد / هر طرحی رسایی مطرح کند رای نمی آورد ولی کوثری مطرح کند رای می آورد / از نظر دهقان استرداد استفساریه یا حذف تبصره سه مهم نبود،‌ مهم این بود که زودتر فشار از روی مجلس برداشته شود/ دهقان به دنبال حفظ وحدت و احترام مجلس بود و رسایی دنبال ضایع کردن مجلس / جنجال پیش آمده در باره عدم رای به حذف تبصره 3 توسط اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی، ساختگی بود / حذف تبصره 3 چون کامران پیشنهاد داد و هیئت رییسه پشتیبانی کرد روز چهارشنبه رای آورد.

با توجه به این که یادداشت جناب دهقان متضمن نکات کذب نسبت به اینجانب و همچنین متضمن نکات توهین آمیزی نسبت به نمایندگان مجلس است،‌ مجبورم علاوه بر یادداشت قبلی ام (اینجا) نکاتی را یادآور شوم :

1 . اینکه آقای دهقان برای ثبت در تاریخ ادعا کرده که طراح این دو فوریتی بوده است، کذب محض است و از ایشان می خواهم برای ثبت در تاریخ دروغ نگویند. اساسا این طرح دو فوریتی بیش از چند کلمه نیست : «به موجب این قانون تبصره 3 ماده 71 حذف می شود» مقدمه آن نیز بیش از صد کلمه نیست که توضیح داده این قانون تبعیض آمیز است و مدیران خدوم را در مظان ویژه خواری قرار می دهد. آقای دهقان چنان با آب و تاب خود را به عنوان طراح این دو فوریتی و رسایی را سارق این طرح مطرح کرده که خواننده فکر می کند معادلات پیچیده ساخت یک موشک به سرقت رفته ‍! جالب اینجاست که دهقان نوشته : «جناب آقای حمید رسایی به اینجانب رجوع نمود و پیشنهاد حذف تبصره ۳ ماده ۷۱ را مطرح نمود ... من پس از مشورت با یکی از کارشناسان اداره قوانین طرح را نوشتم و پس از نوشتن مقدمه طرح آن را به جناب رسایی تقدیم کردم.» با این حساب باید آقای دهقان را سارق این طرح دانست. چون اصل این طرح فقط جرآت و جسارت مطرح کردن آن بود نه چیز دیگر که آقای دهقان می توانست پیشقدم شود.

آن روز بنده این پیشنهاد را با ایشان مثل 16 نفر دیگر مطرح کردم اما تفاوت آقای دهقان با بقیه این بود که آنها مثل ایشان طمع نوشتن روی کاغذ و سوءاستفاده از آن را نداشتند. با همه اینها بجاست تا به واقعیتی اعتراف کنم : آن روز که این طرح را برای امضا نزد آقای دهقان بردم،‌ برادر محترمم آقای کوچک زاده من را از این کار پرهیز داد و دقیقا این روحیات و ویژگی های آقای دهقان و دوستانش را یادآور شد ولی من باور نکردم و الان می گویم که التوبه.

2 . آقای دهقان تلاش کرده تا برادر عزیزم آقای کوثری را عزیز کند - که البته عزیز هم هست ـ تا بتواند بنده را خوارکند! برای همین دوبار تاکید کرده که کوثری در مجلس محبوبیت دارد ولی رسایی ندارد. هر چند برای این رفتار جناب دهقان متأسفم اما اولا جناب آقای کوثری آنچنان از رفتار مشمئز کننده آقای دهقان و سه نفر دیگر در پس گرفتن امضایشان ناراحت شد که چندبار این را به بنده و دیگر دوستان گفت و در همان روز هم به همراه بنده و دوستان دیگر کارت خروج زد و جلسه را ترک کرد تا اقدام غیر اخلاقی و غیر قانونی هیئت رییسه و آن چهار نفر متوقف شود.

دوما بر خلاف نوشته آقای دهقان،‌ آقای کوثری نیز تاکنون چندین بار از طرح هایی دفاع کرده اما آن پیشنهادات در صحن علنی رای نیاورده حتی ایشان در فراکسیون اصولگرایان به عنوان کاندیدا مطرح شد اما در آن جایگاه رای نیاورد و البته این نقص و عیبی برای آقای کوثری نیست بلکه نظر مجلس و نمایندگان است که تحلیلش در جای خود باید بیاید.

3 . آقای دهقان به جای اینکه از اقدام زشت خود در پس گرفتن امضا از طرح دوفوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 عذرخواهی کند و تفاوت دو طرح که یکی برای ماست مالی کردن و آدرس غلط دادن به مردم و دیگری برای دفاع از حقوق مردم بود، یادداشت بنویسد، تلاش کرده تا باز هم رفتار خودش و هم حزبی هایش را توجیه کند! اما متاسفانه برای توجیه این اقدام متوسل به توهین و اهانت بی سابقه به مجلس شورای اسلامی شده است.

آقای دهقان نوشته که چون رسایی طراح و پیشنهاد دهنده این طرح بوده،‌ مجلس به آن رای نداده ولی اگر کس دیگری آن را پیشنهاد می کرد، رای می آورد! این ادعا در حقیقت به معنای آن است که نمایندگان مجلس جمعی بی منطق هستند که اساسا به محتوای پیشنهادات کاری ندارند بلکه به گوینده آن کار دارند! این ادعای دهقان یعنی اینکه مجلس هشتم دچار عصبیت های کور قومی و قبیلتی است،‌ مشتی بی منطق در آن نشسته اند و ... با این حساب وای به حال این مجلس و نمایندگان آن !

این اهانت را البته جناب باهنر هم با تمسخر در روز رای گیری انجام داد و من هم ایشان را به خدا واگذار کردم . در حالی که من معتقدم اکثریت نمایندگان – به هر دلیلی - قصد رای دادن به حذف تبصره 3 ماده 71 را نداشتند و اگر روز چهارشنبه رای دادند چون برادر محترمم حسین شریعتمدار سرمقاله روشنگرانی ای نوشت، اخبار بیست و سی در شب قبل از آن به خوبی روشنگری کرد و به مردم اطلاع داد که پس گرفتن استفساریه جز ماست مالی کردن موضوع چیز دیگری نیست و چون دانشجویان اعلام کرده بودند که روز یکشنبه این هفته در برابر مجلس تجمع خواهند کرد و در نهایت چون رییس جلسه آقای لاریجانی در موافقت با حذف تبصره 3 صحبت کردند که البته این کار هم با پیشنهاد بنده به ایشان بود که جای تشکر از ایشان است.

4 . آقای دهقان ادعا کرده که رسایی هر طرحی مطرح کند رای نمی آورد! در حالی که چند ماه قبل طرح الحاق یک تبصره به قانون مطبوعات به منظور اینکه خبرگزاری ها و سایت های خبری هم مشمول قانون مطبوعات شوند، در صحن علنی توسط اینجانب پیشنهاد و مطرح شد و رای آورد و بارها شده که شخص آقای دهقان پیشنهاد دهنده طرح هایی بوده که رای نیاورده.

علاوه بر این اگر بنده قصد ضایع کردن مجلس را داشتم، چرا چهارشنبه نزد آقای لاریجانی رفتم تا در موافقت با پیشنهاد آقای کامران صحبت کنند و حتی از آقای قسیم عثمانی برای آقای لاریجانی وقت گرفتم ! آقای لاریجانی اساسا قصد صحبت به عنوان موافق را نداشت (اینجا) بنده هم می توانستم با آقای لاریجانی صحبت نکنم تا طرح آقای کامران هم رای نیاورد و مجلس در زیر فشار افکار عمومی له شود اما به دلیل دفاع از نظام و مجلس اینکار را نکردم و به دکتر لاریجانی پیشنهاد دادم و ایشان هم پذیرفت که جای تشکر هم دارد.

با این همه اساسا چرا اینطور نگوییم که وقتی نمایندگان دیدند آقای دهقان ابتدا این طرح را امضا کرده ولی بعد به صورت پنهانی امضایش را پس گرفته و باز دوباره بعد از تلاش ما که طرح به جریان افتاد،‌ در کمال ناباوری به عنوان موافقت با طرحی که امضایش را پس گرفته سخنرانی می کند، مشمئز شدند. آقای دهقان! شاید اگر شما این رفتار را نداشتید این طرح رای می آورد!

بنده انکار نمی‌کنم که برخی نمایندگان از طیف ما به دلیل جهت‌گیری‌های مان راضی نیستند، حال آنکه اگر همه مجلس نیز من را قبول داشته باشند، این را نشانه حقانیت خود نمی‌دانم و اگر همه مجلس هم من را رد کنند، این را نشانه بطلان خود نمی‌دانم، ملاک، انطباق مواضع و رفتارهای هر یک از ما با اصول و مبانی است.

5 . آقای دهقان همچون برخی از دوستانش و همچون بسیاری از مواقع دیگر، این بار هم به دنبال این بود تا حقیقت را قربانی مصلحتی خود ساخته کند. ایشان به جای اینکه یک تبعیض آشکار را برطرف کند به دنبال انحراف در افکار عمومی و برداشتن بار اتهام از روی دوش مجلس بود تا به قول خودش در مجلس وحدت آفرینی کند. برای همین حاضر شد امضایش را از ذیل طرح دو فوریتی حذف تبصره 3 ماده 71 بردارد تا مصلحتا طرح دوفوریتی لغو استفساریه رای بیاورد! متاسفانه آقای دهقان و دوستانشان در خیلی از مواقع دیگر هم اینطور عمل کرده اند و از جمله در ترکیب 8+7 هم همینطور عمل خواهند کرد. برای همین هم جبهه پایداری اعتمادی به ترکیب 8+7 ندارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.

6 . واقعیت آن است که اگر پایداری اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی نبود، این مصوبه تبعیض آمیز لغو نمی شد و مجلس به لغو استفساریه که ظاهرسازی و برای انحراف افکار عمومی بود اکتفا می کرد. هر چند آقای دهقان این پایداری فراکسیون انقلاب اسلامی را جنجال نامیده است،‌ اما همه می دانند که این پافشاری بر اصول بود همان نکته ای که رهبری معظم انقلاب در دیدار با اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و پایداری ما را به این خاطر ستودند که خدا را بر آن شاکریم.

اما بد نیست همه بدانند که در قضیه برگرداندن مصوبه وقف دانشگاه آزاد هم علی رغم اینکه دوستانی مانند آقای دهقان تلاش قابل تقدیری کردند اما از آنجا که زود تسلیم طراحی پشت پرده هیئت رییسه شدند، قافیه را باختند اما بعد از بازگشت اعضای شاخص فراکسیون انقلاب اسلامی از سفر کربلا و با پایداری آنها دو روز بعد موضوع وقف (000/000/000/000/250) تومان اموال دانشگاه آزاد منتفی شد. در آن موضوع هم اینجانب طراح اصلی طرح بودم و اتفاقا همچون بیست نفر دیگر با آقای دهقان هم مشورت کردم که امیدوارم ایشان طی یادداشتی خودش را طراح آن اقدام معرفی نکند.

7 . آقای دهقان و دوستانشان همان ادعاهایی را که درباره بنده یا آقای کوچک زاده مطرح می کنند که مجلس اینها را قبول ندارند، در خصوص آقای کامران هم قائلند و معتقدند که آقای کامران هم به دلیل مواضعش در بین نمایندگان اقبال ندارد و این را بارها گفته اند. اما با این حساب چرا پیشنهاد رسایی در روز چهارشنبه رای آورد؟ اگر به مشروح مذاکرات مجلس در آن روز دقت کنید برخی از نمایندگان به نحوه پخش خبر – که البته واقعیت بود – در اخبار بیست و سی اعتراض داشتند. علاوه بر همه اینها دفاع آقای لاریجانی و درخواست اکید ایشان که حتما رای بدهید تا این آبروریزی برطرف شود نیز مؤثر بود که جا دارد از رسانه های انقلابی و صدا و سیما تشکر کنیم.

8 . بنده به آقای دهقان و دوستانشان اعتماد داشتم و همواره در برابر برخی انتقادات از آنها دفاع می کردم و حتی آقای دهقان با حمایت و تلاش ما در جایگاه هیئت رییسه قرار گرفت اما چه می شود کرد از این نامهربانی ها ! روز جمع آوری امضا در خصوص طرح دو فوریتی حذف تبصره 3 در حضور آقای کوثری به آقای سروری مراجعه کردم تا ایشان هم امضا کند و گفتم که نمی خواهم این طرح فقط به نام یک جریان باشد بلکه می خواهم همه آنهایی که به عدالت طلبی مشهورند آن را امضا کنند.

همین نکته را به آقای دهقان هم گفتم اما متاسفانه بعدا به نتیجه ای رسیدم که برادر محترمم آقای کوچک زاده بارها به من یادآور شده بود که این دوستان گرفتار عصبیت های قومی و حزبی هستند و در برخی بزنگاه ها بدون رعایت حقیقت و عدالت،‌ ما را تنها خواهند گذاشت. واقعا کوچک زاده راست می گفت چون در این خصوص هم این دوستان به بنده گفتند که ما نمی خواستیم این کار به نام فراکسیون انقلاب اسلامی و جبهه پایداری تمام شود!

9 . همه ناراحتی آقای دهقان این است که چرا نام ایشان به عنوان کسی که امضایش را پس گرفته اعلام شده، خب برادر من! همه ما باید هزینه اقداماتمان را بدهیم. اگر این کار شما درست بوده با صدای بلند اعلام کنید و اگر غلط بوده، توجیه آن جز این که وضعیت را خرابتر کند، نتیجه دیگری ندارد. با این همه نمی دانم چه باید بگویم الا این که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

پاسخ مجدد رسایی به پاسخ مجدد دهقان

بعد از اینکه بنده به یادداشت آقای دهقان پاسخ مستند و البته صریحی دادم و صراحتا ایشان را متوجه این نکته کردم که ادعای شما قبل از اینکه تخفیف و کوچک کردن رسایی باشد، در حقیقت تخفیف مجلس و اهانت به نمایندگان مجلس است چون نمایندگان محترم را جمعی بی منطق معرفی می کند که عصبیت های قومی و قبیلتی جلوی چشم آنها را گرفته است و نگاه نمی کنند که در دفاع از یک طرح یا لایحه چه گفته می شود بلکه نگاه می کنند که چه کسی این حرف را می زند، جناب آقای دهقان مجددا بر توهین خود پافشاری کرد و با ارسال جوابیه ای به سایت جهان تاکید نمود که حرفش درست است یعنی مجلس شورای اسلامی محل جلوس جمعی از نمایندگان است که از لج این و آن به طرح ها و لوایح رای می دهند نه بر اساس استدلال و منطق.

کسی نقش آقای دهقان در مقابله با دانشگاه آزاد را انکار نکرده و از مساعدت ایشان ناراحت نشده اما از خلاف واقع های آقای دهقان که قطعا به دلیل فراموشی است تعجب می کنم. آقای دهقان طرح پیشنهادی بازگرداندن وقف دانشگاه آزاد را شما دادید؟‌ قطعا اگر چنین بود شما اجازه نمی دادید تا یکی مثل رسایی که اینقدر نسبت به او نامهربانید آن را طرح کند. همانطور که گفتم شما هم یک از حدود بیست نفری بودید که من با آنها مشورت کردم ولی ظاهرا برخی از اعضای هیات رییسه محترم محلی که در آن قرار گرفته اند را جایگاهی فرض کرده اند تا برای خود کارنامه اعمال درست کنند و این رفتار شایسته نیست هر چند دوست مانند آقای دهقان از نمایندگان دلسوز و فعال مجلس است اما این دلیل نمی شود که به ناحق خود را متولی هر کاری معرفی کند.

آقای دهقان نوشته اند که بنده عبارات نامناسبی درباره دوستانی که امضایشان را پس گرفته اند، ‌بکار برده ام ؟! نمی دانم این که گفته شو.د این دوستان امضای خود را پس گرفته اند نا مناسب است؟! آقای دهقان ادعا کرده که با حفظ حرمت بنده یادداشتش را نوشته ! خیلی متشکر برادر محترم شما نه تنها به من که به همه نمایندگان اهانت کردید چرا آسمان را به ریسمان می بافید. اگر اینطور است که شما گفتید پس حرجی بر مثل رسایی نیست.

نیست برخلاف نوشته برادر محترمم آقای دهقان یادداشت اینجانب بر اساس عصبانیت نیست بلکه فقط به منظور شفاف سازی وقایع اخیر بوده . علاوه بر این وقتی دوستان خودشان اعلام کردند که ما به خاطر این که موضوع به نام جبهه پایداری و فراکسیون انقلاب اسلامی تمام نشود امضایمان را پس گرفتیم، باز باید بگویید که ما در حال سیاسی کردن موضوع هستیم ؟‍!

منبع : http://rasaee.ir/

مستی بهانه است !

مستی بهانه است !

شاید این دیدگاه در نگاه اول، تعجب آور به نظر آید و یا غیرقابل قبول تلقی شود ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد مصاحبه مفصل و البته موهن و دم دستی روز شنبه آقای جوانفکر با روزنامه زنجیره ای اعتماد - که ایشان 3 سال قبل، آن را «غیرقابل اعتماد» معرفی کرده بود- مصرف بیرونی داشته و سناریوی دیکته شده ای است که اجرای مشترک آن برعهده «حلقه انحرافی» و «جریان فتنه» گذارده شده است. قضاوت با شما.

1- در جریان جنگ تحمیلی و مخصوصا چند سال پایانی آن، هرگاه رزمندگان اسلام به پیروزی بزرگی دست می یافتند و قوای بعثی عراق را از سرزمین های اشغال شده ایران اسلامی عقب می راندند و یا بخشی از خاک عراق را به تصرف درمی آوردند، چند رخداد به طور همزمان و زنجیره ای در فاصله ای کمتر از چند روز، اتفاق می افتاد. اتحادیه اروپا با صدور بیانیه ای که در آن کمترین اشاره ای به تجاوزگری عراق نشده بود، جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش آتش بس و مذاکرات بعدی درباره عقب نشینی عراق از مناطق اشغال شده دعوت می کرد. سازمان عفو بین الملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کرد، ناوهای آمریکایی در خلیج فارس علیه ایران اسلامی آرایش شبه جنگی - و بعدها، جنگی- می گرفتند، سیل تجهیزات نظامی و اسلحه و مهمات از آمریکا و اروپا به سوی عراق سرازیر می شد و در تمامی این موارد - بدون استثناء- نهضت آزادی بیانیه ای صادر کرده و ضمن اعتراض به مسئولان نظام که چرا به خواست مجامع بین المللی برای پذیرش آتش بس تن نمی دهند! علیه جمهوری اسلامی ایران دست به سیاه نمایی زده و مخصوصا رزمندگان اسلام را با وقاحتی شرم آور و مشمئزکننده تحقیر می کرد و از قدرت بلامنازع! آمریکا و اروپا که حامیان بی پرده صدام بودند سخن می گفت. به عنوان مثال؛ در جزوه چند ده صفحه ای «پایان عادلانه جنگ بی پایان»، سپاهیان اسلام را با سربازان وحشی آتیلا مقایسه کرده بود و در به اصطلاح بیانیه ای دیگر؛ آمریکا را به «شیر» و رزمندگان اسلام را به «آهو» تشبیه کرده و نوشته بود «همانگونه که خدا به شیر قدرت برتر برای حمله داده است به آهو نیز پای گریز بخشیده»! و نتیجه گرفته بود که «تسلیم در برابر آمریکا مانند فرار آهو در مقابل حمله شیر، یک پدیده طبیعی! منطقی! و غیرقابل ملامت است»! و... متن این بیانیه ها و جزوات نهضت آزادی بلافاصله پس از انتشار و قبل از توزیع در داخل کشور - که به خاطر نفرت مردم از این گروهک آمریکایی جرأت توزیع علنی آن را نداشتند- از سوی رسانه های بیگانه در بخش های فارسی زبان این رسانه ها پخش می شد و بخش های عربی صدای آمریکا، بی بی سی و رادیو اسرائیل و رادیو بغداد نیز متن ترجمه شده به زبان عربی این بیانیه ها را در سطح گسترده ای منعکس کرده و پوشش می دادند. مراجعه به مانیتورینگ رسانه های بیگانه در آن روزها- که در آرشیو صدا و سیما و بایگانی دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موجود و قابل دسترسی است- نشان می دهد که در تحلیل و تفسیر رسانه های مورد اشاره یک روال یکنواخت و هماهنگ دنبال می شد. تمامی آنها در تفسیرهای خبری خود، ابتدا، گروهک چند نفره نهضت آزادی را به عنوان «بخش قابل توجهی از مردم ایران»! معرفی می کردند و سپس با استناد به متن بیانیه ها و جزوات نهضت آزادی این توهم را در شیپورهای فریب خویش می دمیدند که مردم ایران از جنگ خسته شده و خواستار آتش بس بی قید و شرط هستند ولی امام خمینی(ره) و سایر مسئولان جمهوری اسلامی به این خواسته مردم توجه نکرده و همچنان بر طبل جنگ می کوبند!
بعدها، سپاهیان اسلام در جریان یک حمله سراسری به مواضع دشمن، بیانیه ها و جزوه های نهضت آزادی را که به زبان عربی ترجمه شده بود، در سنگر فرماندهان عراقی یافتند و نظامیان اسیر شده ارتش بعث اعتراف کردند در مراسمی که افسران اداره استخبارات ارتش عراق - سازمان اطلاعاتی ارتش بعث- برای روحیه دادن به سربازان عراقی برپا می کردند، بخش هایی از متن ترجمه شده بیانیه های نهضت آزادی قرائت می شد و با استناد به این جزوه ها و بیانیه ها برای سربازان روحیه از کف داده عراقی توضیح می دادند که مردم ایران از جنگ خسته شده و اگر مقاومت کنید، پیروزی ارتش عراق نزدیک است!!

2- اکنون پرسش آن است که این روزها چه رخداد غیرمنتظره و جدیدی اتفاق افتاده و چه مناسبت ویژه ای در میان بوده است که احساس ضرورت به انجام مصاحبه یاد شده را در آقای جوانفکر برانگیخته است؟! به متن مصاحبه مراجعه کنید. غیر از چند فحش و ناسزا به مسئولان نظام که تاکنون کمتر سابقه داشته- و به علت آن خواهیم پرداخت- آیا سخن ناگفته، اتهام تکرار نشده و یا مطلب تازه و جدیدی در آن مشاهده می کنید؟! بدیهی است این چند ناسزای جدید نمی تواند انگیزه اصلی در انجام مصاحبه مورد اشاره باشد. مخصوصا آن که نمونه های مشابه آن بارها و بارها از سوی حلقه انحرافی و جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 علیه مسئولان نظام مطرح شده بود.

دفاع از حلقه انحرافی نیز نمی تواند انگیزه مصاحبه مفصل جوانفکر با روزنامه اعتماد باشد، زیرا انتقادهای جدی به این جریان منحرف که نشانه های قابل توجهی از وابستگی دوسویه آن به مدیران بیرونی و عوامل فتنه 88 در دست است، اتفاق و مسئله جدیدی نیست. مخصوصاً آن که متأسفانه آقای رئیس جمهور در نشست هفته گذشته با شماری از اعضای ستادهای انتخاباتی خود به گونه ای یکطرفه دست به دفاع تمام عیاری از حلقه انحرافی زده بود و دیگر نیازی به مصاحبه مفصل و دم دستی جوانفکر نبود. بنابراین انگیزه آقای جوانفکر از انجام مصاحبه یاد شده، چه بوده است؟!

3- ممکن است گفته شود آقای جوانفکر از محکومیت خود به یکسال زندان و سه سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی- که دیروز خبر آن رسانه ای شد- باخبر بوده و قصد داشته است قبل از اعلام رسمی و رسانه ای خبر محکومیت خویش، از فرصت استفاده کرده و مصاحبه مفصل یاد شده را انجام دهد! این احتمال اگرچه می تواند بخشی از واقعیت را با خود داشته باشد ولی توضیح قابل قبولی برای انجام مصاحبه مورد اشاره نیست، چرا که آقای جوانفکر به یقین می دانسته، ناسزاگویی، دروغ پردازی و سیاه نمایی های ایشان در مصاحبه اخیر، کفه جرایم وی را سنگین تر خواهد کرد- که کرده است- بنابراین و به روال معمول، اطلاع ایشان از محکومیت خویش بایستی مانع از تکرار چندباره همان جرایم شود، نه آن که انگیزه تکرار جرم باشد.

4- این احتمال نیز قابل طرح است که همزمان با نزدیک شدن پرونده فساد اقتصادی 3هزار میلیارد تومانی به مراحل پایانی خود، حلقه انحرافی احساس خطر کرده و با انجام مصاحبه مزبور و ضمن اطلاع از آن که این مصاحبه مستلزم تعقیب قضایی است، در پی انحراف افکار عمومی از دخالت این حلقه در فسادکلان مورد اشاره بوده است!

گفتنی است حلقه انحرافی ابتدا تلاش فراوانی کرد که ماجرای پی گیری فساد 3هزار میلیارد تومانی را یک حرکت سیاسی! و با انگیزه بدنام کردن برخی از اطرافیان آقای رئیس جمهور قلمداد کند! ولی پی گیری قاطع دستگاه قضایی و مخصوصا انتخاب قاضی برجسته و پاکدامن و حقوقدان زبردستی نظیر حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای به عنوان مسئول پرونده و سپس اسناد و مدارک غیرقابل انکاری که در ادامه به دست آمده و منتشر شد، کمترین زمینه ای برای سیاسی جلوه دادن پرونده باقی نگذاشت و دقیقا از همین مرحله به بعد، جریان انحرافی به ناسزاگویی علیه مسئول محترم پرونده روی آورد، حمله جریان انحرافی به اژه ای از آنجا که هیچ نقطه ضعفی در ایشان نیافته اند به گونه ای هیستریک صورت می پذیرد. نگاهی - هرچند گذرا- به ناسزاگویی حلقه انحرافی علیه آقای محسنی اژه ای به وضوح نشان می دهد که ادبیات به کار گرفته شده از سوی آنها، ادبیات افراد مجرم و نگران است. ادبیات آدم هایی که از افشای یک ماجرای پشت صحنه پلشت در وحشت و اضطرابند و از آنجا که جرأت ابراز نگرانی واقعی خود را ندارند، اضطراب خویش را در پوشش های دیگر بر زبان می آورند.

و اما، با این همه، اگرچه اضطراب حلقه انحرافی از پی گیری قاطع و بی ملاحظه پرونده فساد 3هزار میلیارد تومانی می تواند بخشی از انگیزه مصاحبه جوانفکر با روزنامه اعتماد و اظهارات مشابه دیگر طی چند روز گذشته باشد ولی نمی توان انگیزه اصلی مصاحبه یاد شده را تنها در این نقطه جستجو کرد، چرا که می دانند رسیدگی دقیق به پرونده فساد اقتصادی در بستر قانونی خود جریان دارد و اینگونه شلتاق ها و ناسزاگویی ها، آنهم علیه محسنی اژه ای که شخصیت مورد اعتماد همه مردم است نه فقط راه به جایی نمی برد، بلکه عرصه را بر مجرمان واقعی - یا احتمالی- تنگ تر نیز خواهد کرد. بنابراین، انگیزه واقعی جریان انحرافی از انجام مصاحبه اخیر جوانفکر با روزنامه زنجیره ای اعتماد چیست؟! چرا که هیچیک از احتمالات فوق الذکر نمی تواند توضیح دهنده و توجیه کننده قابل قبولی برای مصاحبه مزبور باشد.

5- اکنون به بند اول از یادداشت پیش روی یعنی بیانیه ها و جزوات کذایی نهضت آزادی در دوران جنگ تحمیلی بازمی گردیم؛ نگاهی به اطراف بیندازید و شرایط کنونی را به دقت از نظر بگذرانید. چه می بینید؟ در یک سو، انقلاب های اسلامی منطقه و سقوط پی درپی دیکتاتورها به چشم می خورد. و نه فقط ملت های مسلمان و انقلابی منطقه بلکه دشمنان بیرونی هم اعتراف می کنند؛ انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی برخاسته از آن، الگوی قیام و خروش ملت های مسلمان علیه دیکتاتورهای دست نشانده آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی آنهاست. در سوی دیگر، آمریکا و متحدانش را می بینند که با جنبش پرقدرت و فراگیر وال استریت دست به گریبان هستند. جنبش پرشتابی که در فاصله کمتر از چند ماه بیش از 1200 شهر بزرگ از 82 کشور دنیا را فرا گرفته است. خواسته اعلام شده جنبش، مبارزه با نظام سرمایه داری است و خروش یکپارچه اکثریت 99 درصدی مردم علیه اقلیت یک درصدی کلان سرمایه داران را پی گرفته و علی رغم سرکوب های پی درپی، دست از آن نمی کشند. جنبش وال استریت نیز به گفته استراتژیست های آمریکایی و اسرائیلی نظیر بنیاد کارنگی، بنیاد امریکن اینترپرایز، لئون پانتا، وزیر دفاع آمریکا، زئیف شف، ژنرال و استراتژیست کهنه کار اسرائیلی و... از بیداری اسلامی در منطقه و نهایتا ایران اسلامی- با چهره ای دیگر- ریشه گرفته است. در سمت دیگر میدان، آمریکا و متحدانش برای مقابله با الگوی انقلاب اسلامی در استیصال و بن بست اعلام شده قرار دارند و انکار نمی کنند که پرونده هسته ای، سناریوی جعلی ترور سفیر عربستان، قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، اتهام نقض حقوق بشر و تحریم های گسترده فقط به فقط برای حذف این الگو در عبور جهان از پیچ بزرگ تاریخی است و...
اکنون سؤال این است که آیا آمریکا و متحدانش به حرکتی که هرچند برای مدتی کوتاه نشان دهنده شکاف در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باشد، نیاز ندارند؟! به بازتاب- از پیش طراحی شده- مصاحبه جوانفکر در رسانه ها و محافل بیگانه نگاه کنید. چه می بینید و می شنوید؟... «جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت دوگانه دست به گریبان است»!! «پراگماتیست های مسلمان! نظام اسلامی را به چالش کشیده اند»!! «حاکمیت برخاسته از دین و دین باوری نمی تواند نیازهای مردم را تامین کند»!! و...

6- آیا به خاطر دارید که در اولین ماه ها و هفته های آغاز بیداری اسلامی در منطقه و در حالی که «بن علی» از سوی مردم «تونس» و مبارک با خروش مردم مصر سقوط کرده بودند، و تمامی مردم منطقه شعارهای اسلامی و ضد استکباری را فریاد می کردند، سران از رمق افتاده فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، برای روز 25 بهمن اعلام راهپیمایی کردند؟- البته فقط اعلام کردند- و با وجود آن که کسی به این به اصطلاح فراخوان توجهی نکرد، رسانه های غربی دست به چه بزرگنمایی گسترده ای درباره این فراخوان بی خاصیت زدند؟ چرا؟! برای آن که آمریکا و متحدانش به این حرکت- ولو نافرجام- نیاز داشتند. مصاحبه آقای جوانفکر- حتی اگر خود او هم نداند- با این انگیزه و به سفارش بیرونی انجام شده و تامین نیاز مبرم آمریکا و متحدانش برای مخدوش کردن- به زعم خود- الگوی ایران اسلامی را دنبال کرده است.

7- و بالاخره، چرا جوانفکر؟ و چرا روزنامه اعتماد؟ پاسخ این پرسش دشوار نیست. آقای جوانفکر اگرچه یک شخصیت معمولی و کم اهمیت است ولی تابلوی دولت را- به حق یا به ناحق- با خود حمل می کند، از این روی اقدام «ریز» وی می تواند از سوی دشمن بیرونی در قد و قواره - با عرض پوزش- «دولت» درشت نمایی شود. و اما، فحاشی و ناسزاگویی جوانفکر به برخی از مسئولان شناخته شده نظام از آنجا برای دشمنان حائز اهمیت بوده است که مسئولان یاد شده «نمایه» وفاداری به انقلاب اسلامی و دشمنی با استکبار جهانی هستند. بنابراین ناسزاگویی وی در قالب- باز هم با عرض پوزش از بیان این واقعیت تلخ- درگیری دولت با تمامیت نظام تبلیغ می شود.

و اما، چرا روزنامه اعتماد؟! در این باره اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی به همین اندازه بسنده می کنیم که این روزنامه وابسته بی چون و چرا و شناخته شده به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 است. بنابراین مصاحبه جوانفکر با روزنامه اعتماد مخصوصا آن که قبلا با صراحت آن را غیرقابل اعتماد معرفی کرده بود، نشانه حرکت مشترک حلقه انحرافی و جریان فتنه است و به زعم دشمنان بیرونی که شاهد مرگ فتنه 88 بوده اند، این پیوند می تواند دادن تنفس مصنوعی به فتنه 88 با هدف تظاهر به زنده بودن آن، قلمداد شود.

حسین شریعتمداری – روزنامه کیهان

ماجرای غدیر

ماجرای غدیر

در سال دهم هجرت ، رسول خدا ( ص ) در مدینه اعلام فرمود که عازم سفر حج است . هنگامى که پیامبر ( ص ) مدینه را به سوى مکه ترک مى فرمود جمعیت کثیرى او را همراهى مى کردند . تعداد این جمعیت از 90 هزار تا بیش از 120 هزار نفر ثبت شده است . علاوه بر این تعداد ، افراد بسیارى نیز از بلاد دیگر به سوى سرزمین مکه شتافتند .

پس از انجام مناسک حج ، در راه بازگشت از مکه در وادى غدیر خم - که محل جدا شدن راههاى مدینه ومصر وعراق از یکدیگر است - جبرئیل وحى آورد که " یا ایها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته . . . " [ اى رسول خدا ، آن چیزى را که از سوى خداوند ( درباه على ) به تو نازل شده است به مردم ابلاغ نما ، که اگر چنین نکنى رسالت خداى را ابلاغ نکرده اى ] . ( 1 ) حضرت در آن وادى فرود آمد وتمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خویش جمع نمود وپس از اقامه نماز ظهر به ایراد خطبه‌اى طولانى پرداخت . ودر ضمن آن - به منظور ابلاغ مهمترین امر الهى - چنین فرمود :

" خداوند مولاى من است ومن مولاى تمامى مؤمنین . . . هر کس که من بر او ولایت دارم على نیز مولاى اوست " . بعد پیامبر ( ص ) دعا فرمود که " خدایا دوستان على را دوست بدار ودشمنانش را دشمن باش . . . " پیامبر ( ص ) سپس به مردم دستور دادند که : تمامى کسانى که در این جا حضور دارند باید این خبر را ( این ولایت على را ) به غائبین ابلاغ کنند . پس از آنکه حضرت خطبه خویش را تمام کرد جبرئیل از جانب خدا وحى آورد " ألیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الإسلام دینا " [ امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم ] . ( 2 ) بعد پیامبر فرمودند . " الولایة لعلى بعدى ( بعد از من ولایت با على است ) .

پس از ایراد خطبه پیامبر ، مردم آمدند ویک یک به على ( ع ) تهنیت گفتند وبیعت نمودند ، از جمله ابو بکر وعمر آمده وگفتند : " اى پسر ابوطالب ! مبارک باد ، از امروز تو مولاى ما و مولاى تمامى مؤمنین ومؤمنات گشتى " . واقعه غدیر خم که اجمالا ذکر گردید یکى از برجسته‌ترین حوادث تاریخ اسلام مى باشد وبنابر اعتقاد جمیع مذاهب عید غدیر از مهمترین اعیاد اسلامى است . ( 3 ) با اینحال بسیارى از افراد در طول تاریخ براى تحریف این واقعه نهایت تلاش خویش را نمودند . برخى نوشتند : " اصلا على ( ع ) در آن سال به حج نرفته بود " . ( 4 ) برخى دیگر مانند ابن تیمیه گفتند : " حدیث الولایه غدیر بدون شک دروغ است " . ( 5 ) برخى هم مانند ابن حزم گفتند : " هیچ فرد موثقى ، حدیث غدیر را روایت نکرده است " . ( 6 ) عاقبت کار به جائى رسید - که براى تحریف جریان غدیر خم - فردى چون " دکتر ملحم ابراهیم اسود " در تعلیقه خود بر " دیوان ابى تمام " ادعا کرد که : " واقعه غدیر یکى از جنگهاى معروف است " ! ( 7 )

بررسى سند حدیث غدیر

واقعه غدیر را باید از دو جنبه بررسى نمود . نخست باید صحت وقوع ماجراى غدیر را اثبات کرد وسپس در مرحله دوم باید دید الفاظى که پیامبر ( ص ) در غدیر فرموده اند بر چه موضوعى دلالت دارد . به عبارت دیگر حدیث غدیر باید از حیث سند ودلالت مورد مطالعه قرار گیرد .

اسناد حدیث غدیر به گونه‌اى است که افزون از حد تواتر است وبه قول ضیاء الدین مقبلى ( متوفى 1108 ) : " اگر بنا باشد حدیث غدیر را ( با اینهمه مدارک ) محرز ومسلم ندانیم ، باید قبول کنیم که هیچ واقعه‌اى در دین اسلام قابل اثبات نیست " . ( 8 )

حدیث غدیر را 110 نفر از صحابه نقل کرده اند . در میان این 110 نفر ، افرادى وجود دارند که با على ( ع ) چنان درگیریهایى داشتند که حتى با وى وارد جنگ شدند . اگر این حدیث ساخته برخى از صحابه بود ، لا اقل معاندین على ( ع ) نباید آن را روایت مى کردند . در میان این 110 تن به اسامى افرادى چون : ابوبکر ، عمر ، عایشه ، خالد بن ولید ، سعد بن ابى وقاص ، عبد الله بن عمر ، طلحه وزبیر برمى خوریم . تابعینى که حدیث غدیر را نقل نموده اند 85 نفر مى باشند . یعنى سند حدیث غدیر در حلقه دوم ، 195 نفر را وى از صحابه وتابعین دارد . حضرات علماى عامه ، از جمله برخى از صاحبان صحاح ، حدیث غدیر را در کتب خویش نقل کرده اند وآن را تا ابد بر پهنه تاریخ اسلامى جاودانه نموده اند . تعداد این علماء 360 نفر مى باشد که اسامى آنها با مصادر مربوطه در جلد اول کتاب الغدیر درج است . بسیارى از علماى طراز اول اهل سنت از جمله ترمذى ( صاحب جامع الصحیح ) ، طحاوى ، حاکم نیسابورى وچهل تن دیگر پس از نقل حدیث غدیر ، آن را از احادیث صحیحه دانسته‌اند وراویان آن را توثیق نموده اند . شمس الدین جزرى منکران حدیث غدیر را بى اطلاع قلمداد مى کند . ( 9 ) حافظ عاصمى مى گوید : " حدیث غدیر را تمامى فرق اسلامى پذیرفته‌اند " . ( 10 ) ابن مغازلى از قول استادش ( ابو القاسم فضل بن محمد اصفهانى ) مى گوید : " حدیث صحیح غدیر را حدود یکصد نفر از صحابه ، از جمله تمامى عشره مبشره روایت کرده اند . لذا صحت این حدیث مسلم ومحرز است ومن هیچ ضعفى در استوارى آن نمى بینم " . ( 11 ) نور الدین حلبى نیز سخنان شبهه کنندگان در صحت حدیث غدیر را غیر قابل اعتنا مى داند . ( 12 )

شایان ذکر است که تعداد بسیارى از محدثین برجسته قرن سوم - که از راویان مورد اعتماد بخارى ومسلم محسوب مى شوند - حدیث غدیر را نقل کرده اند . نام برخى از این محدثین از این قرار است : یحیى بن آدم ( متوفى 203 ) ، شبابة بن سوار ( متوفى 206 ) ، اسود بن عامر ( متوفى 208 ) ، عبد الرزاق بن همام ( متوفى 211 ) ، عبد الله بن یزید ( متوفى 212 ) ، عبید الله بن موسى ( متوفى 213 ) ، حجاج بن منهال ( متوفى 217 ) ، فضل بن دکین ( متوفى 218 ) ، عفان بن مسلم ( متوفى 219 ) ، على بن عیاش ( متوفى 219 ) ، محمد بن کثیر ( متوفى 223 ) ، موسى بن اسماعیل ( متوفى 223 ) ، قیس بن حفص ( متوفى 227 ) ، هدبة بن خالد ( متوفى 235 ) ، عبد الله بن ابى شیبه ( متوفى 235 ) ، عبید الله بن عمر ( متوفى 235 ) ، ابراهیم بن المنذر ( متوفى 236 ) ، ابن راهویه بن اسحاق ( متوفى 237 ) ، عثمان بن ابى شیبة ( متوفى 239 ) ، قتیبة بن سعید ( متوفى 240 ) ، حسین بن حریث ( متوفى 244 ) ، ابو الجوزاء احمد ( متوفى 246 ) ، ابو کریب محمد ( متوفى 248 ) ، یوسف بن عیسى ( متوفى 249 ) ، نصر بن على ( متوفى 251 ) ، محمد بن بشار ( متوفى 252 ) ، محمد بن المثنى ( متوفى 252 ) ، یوسف بن موسى ( متوفى 253 ) ، محمد صاعقه ( متوفى 255 ) ، ودیگران . ( 13 )

براى اثبات واقعه غدیر وهمچنین اثبات امامت وخلافت بلا فصل حضرت امیر سلام الله علیه مطلب دیگرى نیز قابل توجه است وآن اینکه : حضرت امیر المؤمنین ، حضرت زهرا ، امام حسن وامام حسین علیهم السلام وبرخى از دیگر صحابه همواره در مقابل مخالفان به حدیث غدیر استناد واحتجاج نموده اند . ( 14 ) حدیث غدیر وآیات قرآنى در خصوص واقعه غدیر سه آیه نازل شده است ( 15 ) که به قرار زیر است : 1 - ( آیه تبلیغ ) : یا ایها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس [ اى پیامبر آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است به خلق برسان که اگر چنین نکنى رسالت خویش را تبلیغ نکرده اى ، وخدا تو را ( در این راه ) از شر مردم حفظ خواهد کرد - مائده - 67 - ] . ( 16 ) 2 - ( آیه اکمال ) : الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دینا [ امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم - مائده 3 - ] . ( 17 ) 3 - ( آیه سأل سائل ) : سأل سائل بعذاب واقع * للکافرین لیس له دافع * من الله ذى المعارج * [ سائلى از عذاب حتمى قیامت سؤال کرد ، کافرین عذاب قیامت را دفع نتوانند نمود ، چرا که عذاب قیامت از سوى خداوند آسمانهاست - معارج 1 - 3 ] . ( 18 )

بررسى دلالت حدیث غدیر

عده معدودى گفته‌اند : واقعه غدیر مورد قبول است ولى بیانات پیامبر ( ع ) در غدیر خم خصوصا عبارت " من کنت مولاه فعلى مولاه " دلالت بر ولایت و امامت على ( ع ) ندارد . در جواب این افراد اختصارا باید گفت که در ادب عرب ، براى کلمه مولى 27 معنى را ذکر نموده‌اند که بعضى از آنها عبارت است از : پسر ، پسر عمو ، بنده ، دوست ، یاور ، اولى بالشئ و غیره ، که منظور پیامبر ( ع ) از این معانى بیست وهفتگانه قطعا " اولى بالشئ " بوده که به معنى ولایت مطلقه است . براى اثبات این موضوع فقط کافى است اندکى به قرائن موجود در واقعه غدیر خم توجه نمائیم . با عنایت به این قرائن پى مى بریم که منظور پیامبر از عبارت " على مولاى شماست " این بوده که " على بر شما ولایت دارد و امام شماست " . در کتاب الغدیر به بیست قرینه اشاره شده است که ما در اینجا اجمالا به سه مورد آن اشاره مى نماییم : قرینه اول : در غدیر خم پیامبر ( ص ) نخست از مردم سؤال کردند که : ألست أولى بکم من انفسکم " ؟ [ = " آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم " ؟ یعنى آیا من بر شما ولایت مطلقه ندارم ؟ ] مردم تأیید نمودند و گفتند : " آرى " ( تو بر ما ولایت دارى ) . سپس پیامبر ( ص ) فرمودند : فمن کنت مولاه فهذا على مولاه " [ = پس هر کسى که من مولاى او هستم ( و بر او ولایت دارم ) على نیز مولاى اوست ] . قرینه دوم : پیامبر ( ص ) از مردم سؤال فرمودند : " اى مردم ، شما به چه چیزى شهادت مى دهید " ؟ گفتند : " به یگانگى خدا و رسالت پیامبرش " . حضرت پرسیدند : " ولى شما کیست " ؟ همه گفتند : " خدا و رسول او " . پیامبر ( ص ) بازوى على ( ع ) را گرفتند و او را بلند کردند - و در حالى که على ایستاده بود - پیامبر فرمودند : " هر کسى که خدا و رسولش مولاى اوست ، على نیز مولاى او مى باشد . قرینه سوم : پیامبر ( ص ) پس از ایراد خطبه فرمودند : " اى مردم به من تبریک بگویید ، چرا که خداوند مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت مخصوص گردانید " . از همه اینها گذشته ، پس از ایراد خطبه پیامبر ( ص ) ، تمامى حاضرین از جمله شیخین آمدند و به دستور پیامبر ( ص ) با على بیعت نمودند .


پى‏نوشت‏ها:

( 1 ) سوره مائده 67 . ( * )
( 2 ) سوره مائده 3 .
( 3 ) مطالب السؤول ص 16 ، وفیات الاعیان - ذیل شرح زندگانى ابو القاسم احمد بن نصر ( مستعلى ابن مستنصر ) ، و ابو تمیم محمد بن على ( مستنصر بالله عبیدى ) - ج 1 / 60 ، ج 2 / 223 ، دمیة القصر ص 39 ، التنبیه والاشراف ص 221 ، 222 ، فرائد السمطین - باب 13 - ج 1 / 77 ، الغدیر ج 1 / 267 - 270 .
( 4 ) طحاوى سخن این عده را مطرح نموده ونظر آنان را رد کرده است . مشکل الاثار ج 2 / 308 .
( 5 ) منهاج السنه ج 4 / 85 .
( 6 ) المفاضلة بین الصحابه ص 264 .
( 7 ) دیوان ابى تمام ص 143 .
( 8 ) تعلیق هدایة العقول الى غایة السؤول ج 2 / 30 ، الغدیر ج 1 / 307 .
( 9 ) اسنى المطالب ( تألیف جزرى ) ص 48 .
( 10 ) " زین الفتى فی شرح سورة هل أتى " . رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 295 ، 314 .
( 11 ) مناقب ابن مغازلى ص 27 .
( 12 ) السیرة الحلبیه ج 3 / 308 .
( 13 ) رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 82 - 93 .
( 14 ) تفصیل این موضوع بهمراه مصادر مربوطه در الغدیر 1 / 159 - 213 درج است .
( 15 ) رجوع بفرمایید به الغدیر ج 1 / 214 - 266 .
( 16 ) اسباب النزول ص 16 ، شواهد التنزیل ج 1 / 156 - 160 تفسیر فخر رازى ج 3 / 636 ، کنز العمال ج 6 / 153 ، الفصول المهمة ( ابن صباغ ) ص 24 ، تفسیر نظام الدین نیسابورى ج 6 / 170 ، الدر المنثور ج 2 / 298 ، ینابیع الموده ص 120 ، تفسیر منار ج 6 / 463 ، فتح القدیر ج 2 / 57 العمده ص 49 . . . .
( 17 ) تفسیر فخر رازى ج 3 / 528 ، 529 ، البدایة والنهایه ج 5 / 214 ، تفسیر ابن کثیر ج 2 / 14 ، تاریخ بغداد ج 8 / 290 ، شواهد التنزیل ج 1 / 187 ، 193 ، مناقب خوارزمى ص 80 ، تذکرة الخواص ص 34 ، فرائد السمطین - باب 12 - ج 1 / 73 ، الا تقان ج 1 / 23 ، در المنثور ج 2 / 258 ، 259 . . . .
( 18 ) اجمال شأن نزول آیه " سأل سائل . . . " این است که روزى پس از واقعه غدیر ، جابر بن نضر ( و برخى نوشته‌اند حارث بن نعمان ) نزد پیامبر آمد و گفت : اى محمد ! تو از طرف خدا به ما امر کردى که به یگانگى خداوند و رسالت تو شهادت دهیم ، ما هم قبول کردیم . بعد ما را به نماز و روزه و حج و زکات امر نمودى ، باز هم پذیرفتیم ، حال به اینها راضى نشده اى ، دست پسر عمویت ( على ) را بلند مى کنى و او را بر تر از ما قرار مى دهى و مى گویى " من کنت مولاه فعلى مولاه " . اى محمد ! این چیزى که درباره على گفتى از جانب خودت بود یا از طرف خدا ؟ پیامبر ( ص ) فرمود : به یگانگى خدا سوگند ، این امر خداوند بود . جابر ( یا حارث ) وقتى این سخن را شنید - در حالى که به طرف شترش مى رفت - گفت : خدایا " اگر محمد راست مى گوید بر ما از آسمان سنگ بباران یا ما را به عذابى دردناک مبتلا کن . پس از گفتن این سخنان ، وى هنوز به شترش نرسیده بود که سنگ کوچکى از آسمان بر سر او فرو افتاد و از دبر وى خارج شد . اینجا بود که این آیات نازل شد : " سأل سائل به عذاب واقع . . . " . رجوع شود به شواهد التنزیل ج 2 / 286 - 289 ، تفسیر قرطبى ج 18 / 278 ، 279 ، تذکرة الخواص ص 36 ، 35 ، فرائد السمطین - باب 15 - ج 1 / 82 ، 83 ، تفسیر ابى السعود ج 8 / 292 ، السراج المنیر ج 4 / 364 ، 365 ، فیض القدیر ج 6 / 218 ، نزهة المجالس ج 2 / 220 ، السیرة الحلبیه ج 3 / 308 ، 309 ، شرح المواهب اللدنیه ج 7 / 13 ، نور الابصار ص 128 ، الفصول المهمه ص 24 . . . .
2. سوره تین، آیات 4-5.
منبع: کتاب گرانبهای الغدیر، علامه امینی (ره)

پیام ولی امر مسلمین جهان به گنگره‌ی عظیم حج

پیام ولی امر مسلمین جهان، امام خامنه ای به گنگره‌ی عظیم حج

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمد للَّه ربّ العالمین و صلوات اللَّه و تحیّاته على سیّد الأنام محمّد المصطفى و ءاله الطّیّبین و صحبه المنتجبین.

اکنون بهار حج، با طراوت و صفاى معنوى و شکوه و حشمت خداداد، فرا رسیده و دلهاى مؤمن و مشتاق را پروانه‌وار بر گرد کعبه‌ى توحید و وحدت، به پرواز درآورده است. مکه و منا و مشعر و عرفات، منزلگاه انسانهاى خوشبختى است که به نداى: «و اذّن فى النّاس بالحجّ ...» پاسخ گفته و به حضور در میهمانى خداى غفور و کریم سرافراز گشته‌اند. اینجا همان خانه‌ى مبارک و کانون هدایتى‌است که آیاتٍ بیّنات الهى از آن ساطع و چتر امان برفراز سر همگان در آن گسترده است.

دل را در زمزم صفا و ذکر و خشوع شستشو دهید؛ چشم باطن را به آیات روشن حضرت حق بگشائید؛ به اخلاص و تسلیم، که نشانه‌ى عبودیت حقیقى است، روى آورید؛ خاطره‌ى آن پدرى را که با طوع و تسلیم، اسماعیلش را به قربانگاه برد، بارها و بارها در دل زنده کنید؛ و بدینگونه راه روشن و آشکارى را که براى رسیدن به دوستى ربّ جلیل در برابر ما گشوده است، بشناسید و قدم نهادن در آن را به همّت مؤمنانه و نیت صادقانه‌ى خود بسپارید.

مقام ابراهیم یکى از همان آیات بیّنات است. جاى پاى ابراهیم (علیه‌السّلام) در کنار کعبه‌ى شریف، تنها نمادى از مقام ابراهیم است. مقام ابراهیم، مقام اخلاص و گذشت و ایثار اوست؛ مقام ایستادگى او در برابر خواست نفسانى و عواطف پدرانه و نیز در برابر سیطره‌ى کفر و شرک و سلطه‌ى نمرود زمانه است.

این هر دو راه نجات، هم‌اکنون در برابر یکایک ما آحاد امت اسلامى گشوده است. همت و شجاعت و عزم راسخِ هریک از ما میتواند ما را روانه به سوى همان هدفهائى سازد که پیام‌آوران رسالت الهى، از آدم تا خاتم، بشر را به سوى آن فراخوانده و وعده‌ى عزت و سعادت در دنیا وآخرت را به رهپویان آن داده‌اند.

در این محضر عظیمِ امت اسلامى، شایسته است که حج‌گزاران به مهمترین مسائل جهان اسلام بپردازند. اکنون در رأس همه‌ى این مسائل، قیام و انقلاب در برخى کشورهاى مهم اسلامى است. در میانه‌ى حجّ سال گذشته و حج امسال، حوادثى در دنیاى اسلام پدید آمده است که میتواند سرنوشت امت اسلامى را دگرگون ساخته و آینده‌اى درخشان و سرشار از عزت و پیشرفت مادى و معنوى را نوید دهد. در مصر و تونس و لیبى طاغوتهاى دیکتاتور و فاسد و وابسته، از سریر قدرت سرنگون شده‌اند و در برخى کشورهاى دیگر، امواج پرخروش قیام مردمى، کاخهاى زر و زور را به ویرانى و نابودى تهدید میکند.

این صفحه‌ى تازه گشوده از تاریخ امت ما، حقایقى را آشکار میسازد که همه از آیات بینات الهى است و به ما درسهاى حیاتبخش میدهد. این حقایق باید در همه‌ى محاسبات ملتهاى مسلمان به کار گرفته شود.

نخست آنکه اکنون از دل ملتهائى که دهها سال در سیطره‌ى سیاسى بیگانگان بوده‌اند، نسل جوانى‌سر برآورده است که با اعتماد به نفسِ تحسین‌برانگیز به استقبال خطر رفته و به رویاروئى با قدرتهاى مسلّط برخاسته و همت به دگرگون‌سازىِ وضعیت گماشته است.

دیگر آنکه به رغم تسلط و تلاش حاکمان سکولار و تلاشهاى پیدا و پنهان آنان براى دین‌زدائى در این کشورها، اسلام، با نفوذ و حضورى نمایان و پرشکوه، هدایتگر دلها و زبانها گشته و چون چشمه‌اى جوشان در گفتار و کردار توده‌هاى میلیونى، به اجتماعات و رفتارهاى آنان طراوت و حیات بخشیده است. مأذنه‌ها و مصلاّها و تکبیرها و شعارهاى اسلامى، نشانه‌ى آشکارى از این حقیقت، و انتخابات اخیر تونس برهان قاطعى بر این مدعا است. بى‌گمان انتخابات آزاد در هر کشور اسلامى دیگر هم نتیجه‌اى جز آنچه در تونس پیش آمد، نخواهد داشت.

دیگر آنکه در حوادث این یک سال، به همه نشان داده شد که خداوند عزیز و قدیر، در عزم و اراده‌ى ملتها آنچنان قدرتى تعبیه کرده است که هیچ قدرت دیگر را یاراى مقاومت در برابر آن نیست. ملتها با این نیروى خداداد قادرند سرنوشت خویش را تغییر دهند و نصرت الهى را نصیب خود سازند.

دیگر آنکه دولتهاى مستکبر و در رأس آنان امریکا، که در طول دهها سال با ترفندهاى سیاسى و امنیتى، دولتهاى منطقه را سر به فرمان خود ساخته و به پندار خود، جاده‌ى بى‌مانعى براى سیطره‌ى روزافزون اقتصادى و فرهنگى و سیاسى بر این بخش حساس جهان پدید آورده بودند، اکنون نخستین آماج بیزارى و نفرت ملتهاى این منطقه‌اند. اطمینان باید داشت که نظامهاى برآمده از این انقلابها هرگز به نامعادله‌ى خفتبار پیشین تن نخواهند داد و جغرافیاى سیاسى این منطقه به دست ملتها و در جهت عزت و استقلال کامل آنان رقم خواهد خورد.

دیگر آنکه طبیعت مزوّر و منافقِ قدرتهاى غربى براى مردم این کشورها آشکار شد. در مصر و تونس و لیبى - هرکدام به نوعى - آمریکا و اروپا تا توانستند، در نگهدارى از مهره‌هاى خود کوشیدند و هنگامى که عزم ملتها برخواست آنان فائق آمد، به روى مردم پیروز لبخند مزورانه‌ى دوستى زدند.

حقایق گرانبها و آیات بینات الهى در حوادث یک سال اخیر در این منطقه بیش از اینها است و براى‌اهل تدبر، دیدن و شناختن آن دشوار نیست. لیکن با این همه، امروز همه‌ى امت اسلامى و بویژه ملتهاى به‌پاخاسته، نیازمند دو عنصر اساسى‌اند:

نخست: تداوم ایستادگى و پرهیز شدید از سست شدن عزم راسخ. فرمان الهى به پیامبر اعظم (صلّى اللَّه علیه و ءاله و سلّم) در قرآن چنین است: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا» و «فلذلک فادع و استقم کما امرت»، و نیز از زبان حضرت موسى (علیه‌السّلام): «و قال موسى لقومه استعینوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین».

مصداق بزرگ تقوا در این دوره براى ملتهاى به‌پاخاسته آن است که حرکت مبارک خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهاى این مقطع نکنند. این است بخش مهم از تقوائى که دارندگان آن، به وعده‌ى «عاقبتِ نیک» سرافراز گشته‌اند.

دوم: هشیارى در برابر حیله‌هاى مستکبران بین‌المللى و قدرتهائى که از این قیامها و انقلابها لطمه دیده‌اند. آنها بیکار نمیمانند و با همه‌ى توان سیاسى و امنیتى و مالى، براى برقراریِ دوباره‌ی نفوذ و قدرت خود در این کشورها، به میدان مى‌آیند. ابزار آنان، تطمیع و تهدید و فریب است. تجربه‌ها نشان داده است که درمیان خواص، هستند کسانى که این ابزارها در آنان کارگر میشود و ترس و طمع و غفلت، آنان را دانسته یا ندانسته به خدمت دشمن درمى‌آورد. چشم بیدار جوانان و روشنفکران و عالمان دینى باید بدقت مراقبت کند.

مهمترین خطر، دخالت و تأثیرگذاریِ جبهه‌ی کفر و استکبار در ساخت نظام جدید سیاسی در این کشورها است. آنان همه‌ى کوشش خود را به کار خواهند برد تا نظامهاى جدید، هویت اسلامى و مردمى نیابد. همه‌ى دلسوزان در این کشورها و همه‌ى آنان که به عزت و کرامت و پیشرفت کشور خود دلبسته‌اند، باید تلاش کنند تا اسلامیت و مردمى بودن نظام نوین، به تمام و کمال تأمین شود. نقش قانون اساسى‌ها در این میان، برجسته است. اتحاد ملى و به رسمیت شناختنِ دگرسانى‌هاى مذهبى، قبیله‌اى و نژادى، شرط پیروزى‌هاى آینده است.

ملتهاى شجاع و به‌پاخاسته در مصر و تونس و لیبى و دیگر ملتهاى بیدار و مبارز بدانند، نجات آنان از ظلم و کید آمریکا و دیگر مستکبران غربى، تنها و تنها در آن است که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار شود. مسلمانان براى اینکه بتوانند مسائل خود را به صورت جدّى با جهانخواران حل کنند، باید خود را به مرز قدرت بزرگ جهانى برسانند؛ و این جز با همکارى و همدلى و اتحاد کشورهاى‌اسلامى به دست نخواهد آمد. این، وصیت فراموش‌نشدنى امام خمینى عظیم است. آمریکا و ناتو به بهانه‌ى قذافىِ خبیث و دیکتاتور، ماهها بر سر لیبى و مردم آن آتش ریختند. و قذافى همان کسى بود که پیش از قیام شجاعانه‌ى ملت لیبى، درشمار دوستان نزدیک آنان به شمار میرفت؛ او را در آغوش میگرفتند، با دست او از ثروت لیبى میدزدیدند و براى خام کردن او، دستش را میفشردند یا میبوسیدند. ... پس از قیام مردم، همین او را بهانه کردند و تمام زیرساختهاى لیبى را به ویرانى کشاندند. کدام دولت توانست از فاجعه‌ى کشتار مردم و ویرانى کشور لیبى به دست ناتو جلوگیرى کند؟ تا چنگ و دندان قدرتهاى خونخوار و وحشى غربى شکسته نشود، همیشه چنین خطرهائى براى کشورهاى‌اسلامى متصور است و نجات از آن، جز با تشکیل قطب قدرتمند جهان اسلام میسر نیست.

غرب و آمریکا و صهیونیزم، امروز از همیشه ضعیف‌ترند. گرفتاریهاى اقتصادى، ناکامى‌هاى‌پى‌درپى‌در افغانستان و عراق، اعتراضهاى عمیق مردمى در آمریکا و دیگر کشورهاى غربى - که دامنه‌ى آن روزبه‌روز گسترده‌تر شده است - مبارزات و جانفشانى‌هاى مردم فلسطین و لبنان، قیامهاى دلیرانه‌ى مردم در یمن و بحرین و برخى دیگر از کشورهاى زیر نفوذ آمریکا، همه و همه حامل بشارتهاى بزرگى براى امت اسلامى و بویژه کشورهاى انقلابى جدید است. مردان و زنان مؤمن در سراسر جهان اسلام و بویژه در مصر و تونس و لیبى، از این فرصت براى تشکیل قدرت بین‌الملل اسلامى، بیشترین بهره را ببرند. خواص و پیشروان نهضتها به خداى بزرگ توکل و به وعده‌ى نصرت او اعتماد کنند و صفحه‌ى تازه‌گشوده‌ى تاریخ امت اسلامى را با افتخارات ماندگار خود، که مایه‌ى رضاى‌الهى و زمینه‌ساز نصرت اوست، مزین سازند.
والسّلام على عباد اللَّه الصّالحین‌
سیّدعلى حسینى خامنه‌اى‌
5
آبان 1390
29
ذیقعده 1432