بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعی از جانبازان قطع نخاعى
در آخرین روز از هفته دفاع مقدس
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلى فکر خوبى کردند دوستانى که این
برنامه را طراحى و اجرا کردند. اولاً نفس تجلیل از جانبازان ضایعههاى سنگین - مثل
شماها - یک کار بزرگ است؛ نه فقط به این دلیل که تعدادى از عزیزترینهاى ما، که
شما باشید، خشنود میشوند، خوشحال میشوند، دلشاد میشوند، بلکه علاوهى بر این، به
دلیل اینکه مثالها و نمونهها و نمادهاى ایثار در جامعه - که امروز جامعهى ما به
این نمادها خیلى هم احتیاج دارد - مشخص و بارز میشوند و تجسم پیدا میکنند. گاهى
انسان به یک معنائى، به یک مفهومى باور و ایمان دارد؛ خب، خوب است؛ اما گاهى این
مفهومِ مورد ایمان و باور، در مقابل انسان تجسم پیدا میکند. قبل از پیروزى انقلاب،
در دورهى طاغوت، ماها اسم جهاد را شنیده بودیم، احکام جهاد را بلد بودیم،
ایستادگى در مقابل دشمن را، فداکارى را، ازخودگذشتگى را در کتابها خوانده بودیم،
به مردم هم هى میگفتیم، اما آن را ندیده بودیم و لمس نکرده بودیم. این کجا - که
انسان از دور دستى بر آتش داشته باشد - و این که انسان از نزدیک، جهاد را، فداکارى
را، ایثار را، از جان گذشتن را ببیند و مشاهده کند؛ که دیدیم.
امروز جانبازها وقتى به طور متمایز و
شاخص در جامعه نشان داده بشوند، معرفى بشوند، تجلیل بشوند، احترام بشوند و مورد
تکریم قرار بگیرند، این به معناى به میان آوردن و به عرصه آوردن تمثل واقعى ایثار
است؛ این خیلى اهمیت دارد. لذا ما به این تکریم و تجلیل احتیاج داشتیم، نظام به
این احتیاج داشت. علاوه بر اینها، جهت سوم، یک نوع سپاسگزارى کوچکى هم از این
مجموعهى فداکار و خانوادههاشان به حساب مىآید. بنابراین کار خیلى خوبى کردید که
این مراسم تجلیل و ایثار را طراحى و اجرا کردید. انشاءالله این کار هر سال انجام
بگیرد و آدمهاى صاحب فکر و صاحب ذوق بنشینند فکر کنند و این مراسم را تکامل ببخشند.
البته زبان ما قاصر است که بخواهیم از
شماها که هستىتان را، وجودتان را، سلامتىتان را، آسایش یک عمر را در پاى انقلاب
و اسلام نثار کردید، تشکر کنیم. واقعاً زحمتِ بیهوده است که امثال من بخواهیم از
شماها سپاسگزارى کنیم. شماها با خدا معامله کردید، و واقعاً باید خطاب به شماها
گفت: «فاستبشروا ببیعکم الّذى بایعتم به»؛(1) بشارت باد به شما، با این معاملهاى
که با خدا کردید.
همین اندازه ابراز احترام و تکریم را
لازم است من به این خانمها عرض بکنم؛ پرستاران و همسران و کسانى که به تعبیر این
برادر عزیزمان، پروانهوار گرد جانباز قطع نخاعى، جانباز گردنى میچرخند، براى
اینکه آسایش او را فراهم کنند، ادامهى زندگى راحت او را ممکن کنند. من واقعاً از
همهى این همسران محترم، صمیمانه و از ته دل تشکر میکنم. این خانمها بدانند که اجر
آنها در خدمت صادقانه و با روى خوش به این جانباز، یکى از بزرگترین ایثارهاست، یکى
از برجستهترین جهادهاست؛ پیش خداى متعال اجرهاى بزرگ دارد.
ما همه احتیاج داریم. لحظهاى فرا خواهد
رسید که انسان احساس میکند دستش خالى است. روزى فرا خواهد رسید که انسان احساس
میکند در مقابل خداى متعال، در مقابل محاسبهى الهى، مؤاخذهى الهى، ملاقات الهى،
کفهى اعمال او سبک است، خالى است. این خدماتى که شماها میکنید، آنجا به درد
میخورد. لحظه لحظهى صبرى که در طول این سى سال، بیست و پنج سال، از اول جانبازى
تا حالا کردید و سالهاى بعد هم خواهید کرد - که انشاءالله خدا به جانبازان شفا
عنایت کند - و هرچه که این حالات وجودداشته باشد، باز صبر خواهید کرد، خداى متعال
آن را محاسبه میکند. در محاسبات الهى، هیچ چیز فوت نمیشود. انسان یک ساعت درد
میکشد، یک ناراحتى احساس میکند، یک حسرتى میخورد که رنجى دارد، اما آن را براى خدا
تحمل میکند، این نوشتهشده است. اینها قابل توصیف هم نیست. غیر از ذات مقدس
پروردگار و مأموران او - که کرامالکاتبین باشند - از افراد بشر، هیچ کس نمیتواند
این احساسى را که در شما هست، درک بکند؛ اصلاً قابل بیان نیست؛ اما خداى متعال
احساس میکند، میداند، میفهمد و ثبت میشود. ثبت که شد، انشاءالله پاداشش به شما
داده خواهد شد. قدر این لحظهها را بدانید. گفت:
هر بلائى کز تو آید، رحمتى است
هر که را رنجى دهى، خود راحتى است
زان به تاریکى گذارى بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با عشق تو پیوندم زنند
به این حالتى که به آن ابتلاء پیدا کردهاید،
با این دید نگاه کنید. وقتى که انسان در تاریکى قرار میگیرد، روشنائى و نور را
بیشتر مىبیند و حس میکند. در این رنجهاست که میشود خدا را از نزدیک دید؛ این مهم
است. به هر حال انشاءالله خداى متعال به شماها اجر بدهد.
یک نکتهى دیگرى که در اینجا هست، این
است که کشور ما، نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران کار بزرگى را انجام داد. آن حادثهاى
که در ایران اتفاق افتاد و مسیر تاریخ را عوض کرد، واقعاً در قالب الفاظ نمیگنجد.
حالا سى سال از انقلاب گذشته؛ وقتى سیصد سال بگذرد، کسانى که ناظرند و این حادثهى
عظیم را مىبینند، آنها حس میکنند که چه اتفاقى افتاده؛ چه پیچ عظیمى در تاریخ امت
اسلامى، و فراتر از آن، در تاریخ بشریت، اتفاق افتاده. کار بزرگى شده؛ ماها بخشهاى
کوچکى از آن را حس کردیم و لمس کردیم و دیدیم و مىبینیم.
خب، این کار بزرگى که ملت ایران در
انقلاب به رهبرى امام بزرگوار - آن مرد الهى و آسمانى - انجام داد، براى این ملت
هزینه دارد. کار بزرگى بود، هزینهاش هم سنگین است؛ اینها جزو هزینههایش است. ملت
بزرگ ما تعدادى را از دست داد - که شهید شدند - تعدادى مثل شماها شدند، تعدادى یک
درجه از شماها پائینتر هستند؛ اینها جزو آن هزینههائى است که براى آن کار بزرگ،
این ملت دارد میدهد.
البته من اگر بخواهم قضاوت خودم را عرض
بکنم، باید بگویم مسئلهى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى - همین
وضعى که شما دارید - مهمتر از مسئلهى شهید شدن است؛ چون شهادت یک بار است و تمام
میشود، بعد هم انسان میرود عروج میکند. این وضعى که شما دارید، با قضاوتى که من
امروز دارم، اینجور به نظرم میرسد که وزنهى این ایثار از آن ایثارى که اسمش شهادت
است، سنگینتر است؛ به خاطر رنجهایش، به خاطر مشکلاتش، هم براى خودتان، هم براى
پدر و مادرهاتان، کسانتان، هم براى همسرانتان، هم براى فرزندانتان. این جزو آن
رقمهاى بسیار درشت این کار بزرگى است که انجام گرفته. انشاءالله به همین نسبت هم
خداى متعال به شما اجر بدهد و اجر شما را سنگین کند.
البته این را هم به شما عرض بکنم؛ خود
شماها خیلى نقش دارید در این که این اجر را بیشتر کنید، یا از کنارش یک قدرى
بزنید. همین آیهاى که الان تلاوت کردند: «الّذین استجابوا لله و الرّسول من بعد
ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم»،(2) به همین نکته اشاره
میکند: آن کسانى که زخمى شدند، مجروح شدند، اجر عظیمى دارند، به شرط تقوا و احسان.
هیچ وقت قاطعیت اختیار از انسان گرفته نمیشود؛ یعنى شما همیشه در حال اِعمال
اختیار هستید؛ شما هستید که دارید انتخاب میکنید. تا آخر، این صبر شما، این
ایستادگى شما، این احتساب شما، اجر شما را اضافه میکند. احتساب یعنى پاى خدا
نوشتن. آدم با خدا حرف بزند، بگوید پروردگارا! این جسم من، این تن من، این آسایش
من، این جوانى من، اینها را به تو دادم، صرف تو کردم، الان هم راضىام. این،
احتساب است. این بیشترین تأثیر را در عروج به مقامات عالیه و احراز اجر و پاداش الهى
دارد.
خب، به نظرم دیگر کافى است؛ زیاد صحبت
کردیم. من مجدداً از خانمها تشکر میکنم و عذرخواهى میکنم که نشد همین طور که با
جانبازان عزیز از نزدیک تکتک احوالپرسى کردیم، با آنها تکتک احوالپرسى کنیم.
حالا همین طور دورادور به خانمها عرض ارادت میکنیم. انشاءالله همهى شماها موفق و
مؤید باشید.
ما حالا از شما تعریف کردیم، تعریف
بجائى هم بود، درست هم بود، اما شما هم قدر اینها را بدانید؛ اینها نعمتهاى الهى
هستند. انشاءالله خداوند همهى شما را حفظ کند.
والسّلام علیکم و
رحمةالله
1) توبه: 111
2) آل عمران: 172
پیام امام خامنه ای به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهدا و ایثارگران دفاع مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم
در نخستین روز هفتهی دفاع مقدس که یادآور مجاهدت عمومی و با شکوه ملت ایران در
برابر کید و مکر دشمنان انقلاب و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی است، نام و یاد
شهیدان عالیمقام و سرافراز را گرامی میدارم و برترین درجات بهشتی را برای آنان از
خداوند متعال مسألت میکنم. همچنین سلام و احترام و ارادت قلبی خود به خاندانهای
شریف و ایثارگر آنان که با صبر و پایداری بینظیر خود چهرهی ملت ایران را در
تاریخ، درخشان ساختند تقدیم میکنم.
امروز با پیشرفت و درخشش کشور و تأثیر عمیق آن در بیداری عالم اسلام، بار دیگر ارزش مجاهدت فداکارنهی شهیدان عزیز ما آشکار گشت. خدای حکیم و قدیر را سپاسگزاریم که خون شهیدان ما ضایع نگشت و این فداکاریها جان تازهئی به امت اسلام بخشید. همه باید خداوند متعال را بر الطاف آشکار و پنهانش شکر گوئیم و دوام و افزایش آن را از درگاهش مسألت کنیم و توفیق انجام وظیفه را از او بخواهیم. امید است قلب مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و روح مطهر شهیدان و امام بزرگوار از همهی ما خشنود گردد.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنهای
٣١/شهریور/١٣٩٠
بیانات ولی امر مسلمین جهان، امام خامنه ای، در اجلاس بینالمللی بیدارى اسلامى
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلوة والسّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبة المنتجبین.
قال اللَّه العزیز الحکیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیّها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحى الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل علىاللَّه و کفى باللَّه وکیلاً».(1)
به حضار گرامى و میهمانان عزیز خوشامد میگویم. آنچه ما را در اینجا گرد آورده، بیدارى اسلامى است؛ یعنى حالت برانگیختگى و آگاهىاى در امت اسلامى که اکنون به تحولى بزرگ در میان ملتهاى این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائى را پدید آورده که هرگز در محاسبهى شیاطین مسلط منطقهاى و بینالمللى نمىگنجید؛ خیزشهاى عظیمى که حصارهاى استبداد و استکبار را ویران و قواى نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.
شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متکى به پشتوانههاى تاریخى و تمدنى و محصول تراکم معرفتها و تجربهها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهاى فکرى و جهادى بزرگ جریانساز اسلامى در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهاى دیگرى از آسیا و آفریقا، پیشزمینههاى وضع کنونى دنیاى اسلامند.
همچنانکه تحولات دهههاى پنجاه و شصت میلادى در تعدادى از این کشورها که به رژیمهاى غالباً متمایل به تفکرات و ایدئولوژیهاى مادى منتهى شد و به اقتضاى طبیعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استکبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد، تجربههاى درسآموزىاند که سهم وافرى در شکل دادن به اندیشهى عمومى و عمیق کنونى دنیاى اسلام دارند.
ماجراى انقلاب کبیر اسلامى در ایران که در آن به تعبیر امام خمینى عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشکیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیشروندهى جمهورى اسلامى و تأثیر آن در بیدارى اسلامى امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقى است که یقیناً فصل مشبعى در تحلیل و تاریخنگارى وضعیت کنونى دنیاى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.
حاصل آنکه حقایق رو به افزایش کنونى در دنیاى اسلام، حوادث بریده از ریشههاى تاریخى و زمینههاى اجتماعى و فکرى نیستند تا دشمنان یا سطحىنگران بتوانند آن را موجى گذرا و حادثهاى در سطح بینگارند و با تحلیلهاى انحرافى و غرضآلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.
من در این گفتار برادرانه میخواهم بر روى سه نقطهى اساسى درنگ کنم:
1- نگاهى اجمالى به هویت این قیامها و انقلابها.
2- خطرات و آسیبهاى بزرگى که بر سر راه آن قرار دارد.
3- پیشنهادهائى در علاججوئى و پیشگیرى از آسیبها و خطرها.
1- در موضوع اول، به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در میدان عمل و صحنهى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهى عمیقى است میان چنین حضورى با قیامى که به وسیلهى یک جمع نظامى یا حتى یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بىتفاوت مردم یا حتى مورد رضایت آنان انجام میگیرد.
در حوادث دههى پنجاه و شصت در تعدادى از کشورهاى آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى کشورها، که دستجات کودتاگر یا هستههاى کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزهها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت. این بکلى متفاوت است با تحولى که بر دوش تودهى مردم است و آنهایند که جسم و جان خود را به میدان مىآورند و با مجاهدت و فداکارى، دشمن را از صحنه بیرون میرانند.
در اینجا این مردماند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقیب میکنند، آیندهى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازهى انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولى به عوامل نفوذى دشمن نمیدهند.
در حرکت مردمى ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولى از سطحىگرى و ناپایدارى به دور است؛ کلمهى طیبهاى است مصداق کلام خداوند که فرمود:
«ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(2) من وقتى پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد. حقیقتى را بگویم: پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران که زلزلهى عظیمى را در حکومتهاى دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بىسابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقهى جهاد و روشنفکرى و تربیت شخصیتهاى بزرگ مجاهد و متفکر در مصر، این توقع را در دل ما برمىانگیخت. اما از مصر صداى واضحى شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میکردم: اَراکَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُک الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ علیک و لا امرٌ
وقتى ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهاى مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت:
بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولکنَّ مِثلى لایُذاعُ لهُ سِرٌّ
این سرّ مقدس؛ یعنى انگیزه و عزم قیام، بتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شکل گرفت و در لحظهى مناسب تاریخى، عریان در صحنهاى پرشکوه به میدان آمد.
تونس و یمن و لیبى و بحرین هم دقیقاً محکوم به همین حکمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.»(3)
در چنین انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهاى پیشساختهى گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبیت میشود.
با این محاسبه بروشنى میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهاى کنونى منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهى اول اینها است:
احیاء و تجدید عزت و کرامت ملى که در طول زمان با دیکتاتورى حاکمان فاسد و با سلطهى سیاسى آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهى عمیق و دلبستگى دیرین مردم است و برخوردارى از امنیت روانى و عدالت و پیشرفت و شکوفائىاى که جز در سایهى شریعت اسلامى به دست نخواهد آمد.
ایستادگى در برابر نفوذ و سلطهى آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلى صهیونیست که استعمار چون خنجرى در پهلوى کشورهاى منطقه فرو برده و وسیلهاى براى ادامهى سلطهى اهریمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمین تاریخى خود بیرون رانده است.
بىشک این حقیقت که انقلابهاى منطقه متکى به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همهى تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولى واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود.
مردمى بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنها است. قدرتهاى خارجى که با آخرین توانائیها و شگردهاى خود سعى میکردند حکام مستبد و فاسد و وابسته را در این کشورها حفظ کنند و تنها هنگامى از حمایت آنها دست برداشتند که قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدى براى آنها باقى نگذاشت، حق ندارند خود را در پیروزى این انقلابها سهیم بدانند. در جائى مانند لیبى هم، ورود و دخالت آمریکا و ناتو نمیتواند حقیقت را مشوب کند. در لیبى، ناتو ضایعههاى بىجبران آفریده است. اگر دخالت نظامى ناتو و آمریکا نبود، ممکن بود مردم اندکى دیرتر پیروز شوند، ولى در عوض این همه زیرساخت نابود نمیشد؛ این همه نفوس بىگناه از زنان و کودکان کشته نمیشدند و آنگاه دشمنانى که خود سالها همراه و همدست قذافى بودهاند، مدعى حق دخالت در این کشور مظلوم و جنگزده، نمیشدند.
مردم و نخبگان مردمى و کسانى که از مردم برآمدهاند، خود صاحبان این انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسیمکنندهى مسیر آینده و رو به تکامل آن میباشند و خواهند بود انشاءاللَّه.
2- در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولى راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا».(4) خداوند دربارهى گروهى از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم».(5)
خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد.
ما با این خطرها پس از پیروزى انقلاب اسلامى روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبرى امام خمینى و بصیرت و فداکارى مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.
من این آسیبها را به دو قسم میکنم: آنها که در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهاى ما بر میخیزد، و آنها که دشمن به طور مستقیم آن را برنامهریزى میکند.
دستهى اول، چیزهائى از این قبیل است: احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتىِ خیالِ ناشى از احساس پیروزى و به دنبال آن کم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.
ماجراى جنگ اُحد و غنیمتجوئى مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونهى نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهرى مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهاى مداخلهگر، آسیب دیگرى از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهاى آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگرى است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روى دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهى ذخائر الهى در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههى مبارزه، نیز آفتى بزرگ است که با همهى توان باید از آن گریخت.
آسیبهاى دستهى دوم را غالباً ملتهاى این منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند. نخستین آسیب، بر روى کار آوردن عناصرى است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههاى وابسته، اصل سیستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ کند و سر دیگرى را بر روى این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهى خود را همچنان ادامه دهد. این به معناى هدر رفتن همهى تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیارى مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهاى انحرافى گوناگون در پیش پاى نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهاى حکومتى و قانون اساسىهائى باشد که کشورهاى اسلامى را بار دیگر در دام وابستگى فرهنگى و سیاسى و اقتصادى به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالى و رسانهاى یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهاى اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنى بازگرداندن سلطهى غرب و تثبیت مدلهاى نوسازى شدهى غربى و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است.
اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربهها به ما میگوید که آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلى میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتى میان ملتها و دولتهاى همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحریم و بلوکه کردن سرمایههاى ملى و نیز هجوم همه جانبهى تبلیغاتى و رسانهاى را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخى از آنان و از سوئى خریدن کسانى از سستعنصران، نیز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعیان تمدن و اخلاق است.
در ایران اسلامى، اسناد لانهى جاسوسى که به دست انقلاب افتاد، نشان داد که همهى این توطئهها، بدقت از سوى رژیم ایالات متحدهى آمریکا براى ملت ایران برنامهریزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهاى انقلابى، اصلى است که همهى این روشهاى کثیف را تجویز میکند.
3- در آخرین بخشِ سخنانم، توصیههائى را بر اساس تجربهى عینى خودمان در ایران و آنچه از مطالعهى دقیق دیگر کشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما میگذارم. شک نیست که شرائط ملتها و کشورها در همه چیز یکسان نیست، ولى بیناتى وجود دارد که میتواند براى همه مفید باشد.
اولین سخن آن است که با توکل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعدههاى مؤکد نصرت الهى در قرآن و به کارگیرى خرد و عزم و شجاعت، میتوان بر همهى این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور کرد. البته کارى که شما بدان همت گماشتهاید، بسى بزرگ و سرنوشتساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل کرد. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) در خطبهای فرموده است: فانّ اللَّه لم یقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.(6)
توصیهى مهم آن است که خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب».(7) همیشه خداوند را حاضر و کمککار خود بدانید: «و الى ربّک فارغب».(8) و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نکند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّک واستغفره انه کان توابا».(9) اینها پشتوانههاى حقیقىیک ملت مؤمن است.
توصیهى دیگر، بازخوانى دائمى اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانى و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعیضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضتهاى امروز کشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.
اصولتان را روى کاغذ بنویسید؛ اصالتهاى خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛ نگذارید اصول نظام آیندهى شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز میشود. هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهاى جنایتکارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید؛ به آنها سوء ظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید؛ پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهرهگیرى از سرچشمهى فیاض اسلام به دست آورید و نسخههاى بیگانه را به خودشان پس دهید.
توصیهى مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبیلهاى و مرزى است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامى کلید نجات است. آنها که آتش تفرقهى مذهبى را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عملهى شیطانند.
نظامسازى کار بزرگ و اصلى شما است. این کارى پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهاى لائیک یا لیبرالیسم غربى، یا ناسیونالیسم افراطى، یا گرایشهاى چپ مارکسیستى، خود را بر شما تحمیل کند.
اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیرى براى آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائى را باید امت واحدهى اسلامى و ایجاد تمدن اسلامى جدید بر پایهى دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.
آزادى فلسطین از چنگال درندهى صهیونیستها نیز هدفى بزرگ است. کشورهاى بالکان و قفقاز و آسیاى غربى پس از هشتاد سال از چنگال شوروى سابق نجات یافتند؛ چرا فلسطین مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهیونیستهاى ظالم نجات یابد؟
نسل امروزِ کشورهاى اسلامى این ظرفیت را دارد که به چنین کارهاى بزرگى بپردازد. نسل جوان امروز مایهى افتخار نسلهاى پیشین خویش است. به قول شاعر عرب:
قالوا: ابوالصَّخر مِن شَیبان قُلتُ لَهُم/کلاّ لَعمَرى ولکن منهُ شیبانٌ
وَ کَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُرى شَرَفٍ/کما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ
به نسل جوان خود اعتماد کنید، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده کنید، و از تجربههاى مجربان و پیران، آنها را بهرهمند سازید. دو نکتهى مهم در اینجا وجود دارد:
اول آنکه ملتهاى انقلاب کرده و آزاد شده، یکى از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ یعنى حاکمان با رأى مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شریعت اسلامى است. این خود میتواند در کشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شیوهها و شکلهاى گوناگون تحقق یابد، ولى با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسى لیبرال غربى اشتباه نشود. دموکراسى لائیک و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى که متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام کشور است، هیچ نسبتى ندارد.
نکتهى دوم آن است که اسلامگرائى نباید با تحجر و قشرىگرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد. مرز میان این دو نیز باید پر رنگ باشد. افراطهاى مذهبى که غالباً با خشونت کور همراه است، عامل عقبماندگى و دور شدن از هدفهاى والاى انقلاب است، و این به نوبهى خود مایهى جدا شدن مردم و در نتیجه شکست انقلاب خواهد بود. خلاصه کنم:
سخن از بیدارى اسلامى، سخن از یک مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأویل و تفسیر نیست؛ سخن از یک واقعیت خارجىِ مشهود و محسوس است که فضا را انباشته و قیامها و انقلابهاى بزرگى را پدید آورده و مهرههاى خطرناکى از جبههى دشمن را ساقط کرده و از صحنه بیرون رانده است. با این حال، صحنه همچنان سیال و نیازمند شکل دادن و به سرانجام رساندن است. آیاتى که در طلیعهى سخن تلاوت شد، دستورالعمل کامل و کارسازى است؛ براى همیشه و بویژه در این برههى حساس و سرنوشتساز. خطاب به پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است، ولى در واقع ما همگى بدان مخاطب و مکلفیم. در این آیات، تقوا با همان معنى بلند و گستردهاش، اولین توصیه است، و سپس سرپیچیدن از فرمانبرى کافران و منافقان، و پیروى از وحى الهى، و سرانجام توکل و اعتماد به خداوند.
بار دیگر این آیات را مرور کنیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحى الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل على اللَّه و کفى باللَّه وکیلاً».
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه
1) احزاب: 3 - 1
2) ابراهیم: 24
3) احزاب: 23
4) نساء: 76
5) آلعمران: 174 - 173
6) نهجالبلاغه: خطبهى 88
7) شرح: 7
8) شرح: 8
9) نصر: 3 -
دریافت فایل صوتی: +
به کوری چشمان اصلاح طلبان آمریکایی این نوکران باجیره و مواجب شیطان بزرگ، ساکتین و خواص بی بصیرت و جریان انحرافی
انتشار هفته نامه 9 دی از سر گرفته شد...
امیدوارم این هفته نامه تأثیر گذار، به همان شیوه سابق ادامه دهد و در روشن کردن فضا و افشای توطئه های گروهکهای سیاسی علیه اسلام و نظام اسلامی بیش از پیش موفق باشد....ابتدا تلاش کردند نام این هفته نامه را تغییر دهند و مدتی هم به دلایل واهی توقیفش کردند، خدا سومیشو به خیر کنه!!!
بیانات امام خامنه ای در دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیئت دولت
بیست و هفتم رمضانالمبارک 1432
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
جلسهى امروز بسیار جلسهى خوبى بود. امیدواریم خداوند متعال به تلاشها و نیتهاى صادقانه و اظهارات دلسوزانه برکت بدهد و این جلسه بتواند به همهى ما - به ملتمان، به دولتمان، به مسئولینمان - کمک کند که راه بسیار پرافتخار و البته دشوار را که در مقابل داریم، بسهولت طى کنیم.
من اولاً هفتهى دولت را که مزین به یاد دو شهید بزرگوارمان هست، گرامى میدارم و به دولتمردان محترممان تبریک میگویم. یاد این شهیدان را که حقاً و انصافاً در یک دورهى دشوارى کارهاى مهمى را شروع و ابداع کردند و احیاناً پیش بردند، گرامى میدارم و از خداوند متعال علوّ درجات آنها و بقیهى شهدا را مسئلت میکنم.
همچنین لازم میدانم در این مناسبت، علىالعجاله از مردم عزیزمان که در روز جمعه در راهپیمائى روز قدس، شکوهى را از خودشان نشان دادند و عظمتى را تجسم بخشیدند، صمیمانه قدردانى و سپاسگزارى کنم. حقاً و انصافاً امسال روز قدس یک نماد بود از حضور ملت ایران و انگیزهى ملت ایران؛ همان چیزى که امید را در فضاى منطقه میپراکند و ملتها را وادار به استقامت میکند.
همچنین لازم میدانم از خدمات دولت تشکر کنم، که بخشى از آن خدمات امروز گفته شد. به مناسبت این گزارشها، من این را به برادران و خواهران محترم و عزیز که اینجا تشریف دارید، عرض بکنم؛ من خودم از آقاى رئیس جمهور درخواست کردم که وزراى محترم یک یک در زمینههاى مربوط به خودشان گزارش بدهند. خب، این جلسه، جلسهى خوبى بود؛ گزارشهاى شما هم گزارشهاى خوبى بود؛ مستند و منطقى و متکى به آمار، و در موارد متعدد، آمار مقایسهاى؛ که همهى اینها لازم است و باید انجام میگرفت و باید انجام بگیرد.
نکتهاى که من میخواهم اضافه کنم، این است که در ملاقاتهاى متعددى که من با نخبگان و زبدگان کشور - دانشگاهى، حوزوى - در سطوح مختلف دارم، مکرر از شما مسئولان محترم گله میکنند که اینها در بین ما نمىآیند و با ما در این زمینهها صحبت نمیکنند. این اشکال بر شما وارد است. من چند روز پیش هم در دیدار اساتید دانشگاه همین را مطرح کردم. آنها بارها به من گفتند، در آن جلسه هم گفتند؛ من هم مطرح کردم.
خب، جلسهى امروز عمدتاً حول و حوش مسائل اقتصادى دور میزند؛ که اتفاقاً مسئلهى اصلى و محورى کشور همین است و یکى از نقاط مهم چالشى که بین مسئولین در سطوح مختلف وجود دارد و بین بعضى از کسانى که معترضند یا منتقدند، همین مسئلهى اقتصاد است. خیلى خوب، این را ببرید در مجموعهى نخبگان؛ تشریح کنید، توجیه کنید، بیان کنید. فرض بفرمائید وزیر محترم اقتصاد یا رئیس کل بانک مرکزى وقتى که در جمع بزرگى از دانشگاهیان بروند، ممکن است در بین سؤالاتى که انجام میگیرد یا انتقادهائى که میشود، احیاناً سؤالهاى جهتدار و انتقادهاى داراى علل غیر فنى هم وجود داشته باشد؛ باشد، اشکالى ندارد. شما بروید؛ نگاهتان در آن صد نفر یا دویست نفر یا پانصد نفرى که حضور پیدا میکنند، به ده نفرى که احیاناً ممکن است اینجورى فکر کنند، نباشد. از پانصد نفر، به آن چهارصد و نود نفر دیگر توجه داشته باشید و حرفهایتان را بزنید. احیاناً ممکن است برخى از انتقادها صورت بگیرد که براى شما مفید باشد. یعنى در زمینهى کارهاى زیربنائى، در زمینهى کارهاى اقتصادى، در زمینهى مسائل مربوط به کار و اشتغال و غیره، این همافزائى به وجود خواهد آمد. به نظر من این کار، کار لازمى است؛ من توصیهام این است.
درخواست ما این است که این جلسه با تفاصیلش منتشر شود؛ یعنى دانه دانه این گزارشهائى که دوستان، وزراى محترم یا معاونین محترم رئیس جمهور دادند، منعکس شود تا مردم اینها را بشنوند؛ لیکن من به شما بگویم، این آمارهاى رقمى و عددى در ذهن متعارف مردم باقى نمیماند؛ خواص و اهل فن بیشتر از این آمارها استفاده میکنند و روى آنها محاسبه میکنند و نتیجهگیرى میکنند. خب، سراغ اینها بروید، اینها را در میان بگذارید و مطرح کنید. اینها احیاناً بازخوردى خواهد داشت؛ ممکن است اشکالى بکنند، اشکال واردى هم باشد؛ این به شما کمک خواهد کرد. من این توصیهى مؤکد را دارم. فقط هم منتظر نشویم که رئیس جمهور این کار را بکند؛ وزرا هم میتوانند این کار را بکنند. البته اگر چنانچه خود رئیس جمهور محترم هم در مجامع نخبگانى حضور پیدا کنند و اینها را مطرح کنند، بسیار خوب است.
اما من دو سه تا تذکر عرض میکنم، که اینها تذکرات همیشگى ما به شماست و تأکید میکنم. شعارهاى دولت نهم و دهم شعارهائى بود و هست که این شعارها براى مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالتخواهى، یا استکبارستیزى، یا سادهزیستى و مقابلهى با منش اشرافیگرى، یا مقابلهى با ویژهخوارى و سوء استفادهى از ارتباطات در مسائل اقتصادى و غیر اقتصادى، یا خدمترسانى صادقانه. و من عرض بکنم، شما هم این را میدانید؛ علت اقبال مردم به دولت و به رئیس جمهور - چه در سال 84، چه در سال 88 - این شعارها بود. یعنى مردم به این شعارها دلبستهاند و نیاز به آنها و ضرورت آنها را احساس میکنند. از این شعارها دست برندارید. از جملهى اساسىترین شعارها، پایبندى به اصول و ارزشهائى بود که امام بزرگوار ما اینها را وارد جامعه کرد و مطرح کرد؛ که اتفاقاً در دنیا هم عامل رشد علاقهمندى به انقلاب اسلامى، همین شعارها بود. یعنى بدون اینکه ماها ابزار تبلیغاتىاى داشته باشیم، یا شیوههاى تبلیغاتى کافى را بلد باشیم و به کار بگیریم، عنوان و محبوبیت امام بزرگوار ما در بین ملتها و در سراسر دنیا سارى و جارى شد؛ این به خاطر همین شعارها و به خاطر همین رویکردها و جهتگیرىها بود. خود این هم که شما در مقابل قدرت فائقهى ظاهرىِ استکبار - که امروز مظهرش آمریکا و صهیونیسم بینالمللى و جهانى است - مىایستید، ارزش ایجاد میکند؛ خود این محبوبیت ایجاد میکند؛ خود این در دل ملتها امید به وجود مىآورد و پرورش میدهد؛ این را نباید از دست داد. مراقب باشید در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملکرد، از این شعارها تجاوزى صورت نگیرد.
کار را براى خدا بکنید. نه اینکه چون مردم دوست دارند، این کار را بکنید؛ نه. اگر هدف این شد که دل مردم را به دست بیاوریم، ناکام خواهیم ماند. «لأقطعنّ امل کلّ ءامل غیرى»؛ این حدیث قدسى است، که در ذهنم اینجور است که با سند معتبرى از قول خداى متعال نقل شده که فرموده: من قطعاً امید آن کسى را که به غیر من امید ببندد، قطع خواهم کرد. ما باید امیدمان به خدا باشد، براى خدا کار کنیم؛ منتها میدانیم که کار براى خدا جاذبه دارد. این شعارها، شعارهاى الهى است. اگر چنانچه این پایبندىها سست شود، اگر نسبت به این شعارها تقید و پایبندى کم شود، توفیقات الهى هم سلب خواهد شد. بسیارى از این موفقیتهائى که شما در میدان عمل دارید، و از اول انقلاب تا امروز هرچه که موفقیت بوده، به خاطر این است که توفیقات الهى شامل حال بوده و این کمکِ الهى است. اگر کار براى خدا نباشد، این موفقیتها از ما گرفته خواهد شد. همان شور و نشاط و تلاش و خدمت صادقانه و بدون توقع مزد و منت باید ادامه پیدا کند. این یک نکتهى اصلى است.
نکتهى دوم: آن روز هم من در مجموعهى مسئولین کشور گفتم نقاط قوّت را براى مردم بیان کنید، نقاط ضعف خودتان را هم بیان کنید؛ این مهم است، این تأثیر میگذارد. امروز مثلاً در بین گزارشهاى دوستان، من مواردى را دیدم که به نقطهى ضعف اشاره کردند؛ منتها با این بیان که «این کارها باید انجام بگیرد». این «باید» نشان دهندهى نیاز به کارى است که باید بشود و نشده. این را صریح بگوئید. بگوئید این کار را باید میکردیم، تا حالا نتوانستیم بکنیم. کسى بر اساس نتوانستن، کسى را مؤاخذه نخواهد کرد. میگوید خب، در قبال این ده تا کارى که انجام گرفته، این دو تا، سه تا، پنج تا کار هم انجام نگرفته؛ بنا داریم اینها را هم انجام بدهیم. این را بیان کنید، این را صریحاً بگوئید؛ اشکالى ندارد. ترس از این نداشته باشید که فلان منتقدى که احیاناً ممکن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبیق کند؛ خب بکند، چه اشکالى دارد؟ بگوئید بله، این انتقادى که به ما میکنند، وارد است. این را مطرح کنید، منتها بگوئید ما تصمیم داریم این را برطرف کنیم. بگوئید این کارها را کردهایم، این کارها را هم خواهیم کرد. این توصیهى من است.
البته در برخورد با انتقادهائى که احیاناً در رسانهها و روزنامهها یا بعضى از مراکز قانونى نسبت به دولت انجام میگیرد، دو جور رویکرد میشود داشت: یک رویکردِ توجیه و تبیین کننده است، این خوب است؛ یک رویکردِ مخاصمه است، این خوب نیست. اینجور نباشد که شما بگوئید چون به دولت حمله میکنند، چون انتقاد مغرضانه میکنند، پس ما هم بایستى اینجورى برخورد کنیم؛ نه، تبیین کنید. بله، تبیین کار لازمى است. راه تبیین هم همین است که در جلسات عمومى با مردم، بیان کنید، روشن کنید؛ سؤالات را مطرح کنند، شما جواب بدهید، اینها تبیین میشود؛ در رسانهها هم پخش شود. اگر چنانچه تبیینِ خوب انجام بگیرد، غرضورزىِ غرضورزان به جائى نخواهد رسید.
یک نکتهى دیگر هم که ذیل این مسئلهى توجه به ضعفها میخواهم عرض بکنم، این است: یکى از ضعفها این است که ما در کارها اولویتها را نبینیم. یکى از آقایان اشاره کردند - که اشارهى درستى است - به این که طرحهاى نیمهتمام را باید دنبال کنیم. این خیلى خوب است؛ این کار، کار لازمى است؛ من همیشه تأکیدم بر این است؛ منتها مشخص کنید، یک مجموعهى کارى درست کنید، بنشینند واقعاً طرحهاى نیمهتمام را - حالا یک رقمى هم ذکر کردند که فلان تعداد طرحهاى نیمهتمام داریم - اولویتبندى کنند؛ کدامهایش اولویتدار هستند، کدامهایش وعدهى بیشترى داده شده یا توقع بیشترى از سوى مردم وجود دارد؛ اینها را مشخص کنید، به آنها بپردازید. این را مقدم کنید بر طرحهاى جدید. چقدر خوب است که همهى وعدههائى که دولت به مردم داده، عمل بشود. اگر چنانچه وعدهاى به مردم داده بشود و عمل نشود، این مشکلات درست خواهد کرد؛ نه فقط نسبت به دولت، بلکه به نظام.
آقاى رئیس جمهور اشاره کردند که به ما میگویند شما سطح توقعات مردم را بالا بردید. این بالا بردن سطح توقعات، ناشى از این نیست که شما نواقص خودتان را گفتهاید، مردم توقعاتشان بالا رفته؛ نه، توقعات با دادن وعدهها بالا میرود. اگر ما بتوانیم به این وعدهها عمل کنیم، توقعات مردم تبدیل میشود به ایمان و اعتقاد مردم؛ این خوب است. کارى کنیم که آنچه را که گفتهایم انجام میدهیم، انجام بدهیم و مردم ببینند که انجام گرفته. امروز دیدم آمارهاى شما آمارهاى مقایسهاى است - که خیلى هم خوب و بجاست - یکى از مقایسهها این باشد: مقایسهى بین آنچه که گفتهایم انجام میدهیم و آنچه که تا حالا توانستهایم انجام بدهیم. یک درصد در بیاورید، ببینیم چه جورى است. این خیلى چیز مهمى است.
یک نکتهى دیگر، همین مسئلهى جهاد اقتصادى است که مکرر مطرح شده، امروز هم دوستان مطرح کردید. مبانى و استدلالهاى اعلام «سال جهاد اقتصادى» براى شماها که دولتى هستید، معلوم است. یعنى ما جهاد اقتصادى را یک ضرورت براى کشور میدانیم، نه صرفاً یک اولویت؛ یک نیاز قطعى است. اولاً اقتصاد، پیشرفت اقتصادى، رونق اقتصادى ارتباط مستقیم دارد با معیشت مردم. معیشت مردم جزو اولین اهداف همهى دولتهاست در همه جاى دنیا و در همهى دوران تاریخ؛ البته دولتهاى علاقهمند به مردم؛ آن دولتهاى مستأثر و زورگو و جبار، مورد نظرمان نیستند. هر دولتى که بخواهد به مردمِ خودش خدمت کند، اولین مسئلهاش، مسئلهى معیشت مردم است، که بتواند مردم را اداره کند. خب، این به اقتصاد وابسته است. یک اقتصاد خوب، سالم، وافر و پیشرو میتواند وضع زندگى مردم را خوب کند. خب، این یک دلیل است مبنى بر اینکه لازم است ما در کار اقتصاد مجاهدت کنیم.
یک مسئلهى دیگر، مسئلهى رسیدن به چشمانداز است. این چشمانداز هدفگذارى شده است، یک سند بالادستى است؛ باید ما این را حتماً رعایت کنیم. بدون جهاد اقتصادى، به چشمانداز نخواهیم رسید. در چشمانداز، قدرت اول اقتصادى منطقه هم مطرح شده. در این میدان - که میدان مسابقه است - اگر چنانچه عقب ماندیم، ضربه خواهیم خورد. آن روز در آن جلسه هم مطرح شد که مسئلهى چشم و همچشمى مطرح نیست؛ مسئله این است که در این چالش عمومى و میدان تحرکات عمومىِ دولتها در این برههى از زمان، اگر کسى عقب ماند، پامال خواهد شد. پیشرفت اقتصادى ما و رسیدن به اهداف چشمانداز، به خاطر این است که اگر چنانچه به آنجا نرسیدیم، ملت ما و کشور ما دچار ضربات سختى خواهد شد؛ احیاناً ضربات مهلکى به ما وارد خواهد آمد. باید به آنجا برسیم؛ این نیاز ماست. با شعارى که ما داریم میدهیم، با اهداف انقلاب اسلامى، جز این چارهاى وجود ندارد. حقیقت این است که نظام اسلامى، امروز نظام استکبار و سلطه و الحاد را به چالش گرفته؛ این یک حرکتى است که آغاز شده. شکست خوردن در این میدان، خسارتهایش غیر قابل توصیف است و مخصوص به ملت ما هم نخواهد شد؛ لذا باید در این میدان قطعاً پیروز شد. این پیروزى با این ابزار ممکن نیست؛ ابزارهاى گوناگون دیگرى هم لازم است؛ از جملهى اینها، پیشرفت اقتصادى است.
یک مسئلهى دیگر هم این است که امروز دشمنان نظام اسلامى و دشمنان ملت ایران از ابزار اقتصادى دارند علیه ما استفاده میکنند، که نمونهاش همین تحریمهائى است که گفته شد. البته لازم است من تشکر کنم از این مجموعهاى که در مقابل تحریمها کار میکنند. از همهى روشهاى درست و منطقى و زیرکانه و عاقلانه باید استفاده کرد و استفاده کنید. تحریمها را خنثى کنید. تدبیر دشمنِ هیکلمند و لیکن در واقع کمزور را خنثى کنید. وقتى که ما این حجم عظیمِ ظاهرىِ نظامى و اقتصادى استکبار را در مقابل خودمان مشاهده میکنیم، انسان به یاد گربهى کارتون «تام و جرى» مىافتد! تحرکش زیاد و هاى و هویش زیاد و حجمش بزرگ، اما نتیجهى کارش نه آنچنان که خودش انتظار دارد یا بینندگان انتظار دارند. واقعاً همین جورى است. این به زیرکى شما بستگى دارد.
آنها گفتند تحریمهاى هوشمند یا تحریمهاى فلجکننده؛ اما مىبینیم که این تحریمها نه آنچنان هوشمند بود، نه فلجکننده بود. خب، همین تحریمها موجب شد که در بسیارى از چیزهائى که خودکفائى نداشتیم، به خودکفائى برسیم؛ تحرک خوبى را در زمینههاى علمى به وجود بیاوریم؛ کارهائى بزرگى را در زمینهى تولیدات صنعتى و نظامى و غیرنظامى در کشورمان شاهد باشیم؛ و به راههاى گوناگونى براى اینکه این تحریم را خنثى کنیم، برسیم.
این تحریمها خنثى خواهد شد؛ شما بدانید. اینجور نیست که اینها بتوانند و طاقت بیاورند که این حرکت و این رفتار را مدت طولانى ادامه بدهند؛ این امکانپذیر نیست؛ یعنى دنیا این را نمیپذیرد. امروز دنیا، دنیائى نیست که به حرف آمریکا گوش کنند؛ ولو حالا نمایندهى ویژهى او به فلان کشور برود، مؤاخذه کند، چه کند. حالا یک چند وقتى این ادامه خواهد داشت، اما این قابل ادامه نیست. البته من چند ماه قبل هم گفتم، امروز هم شما مشاهده میکنید؛ آن چیزى که اینها در اول امسال گفتند فلجکننده، توقع خودشان این بود که در ظرف سه چهار ماه واقعاً به فلج برسد. این سه چهار ماه، بیشتر هم گذشت، به فلج که نرسید، هیچى، بحمداللَّه به تحرک بهتر ما انجامیده. پس جهاد اقتصادى براى این است. یعنى بایستى انشاءاللَّه یک مجاهدت، یک حرکت هدفمند و هوشمندانه و با توکل به خداى متعال و با اعتماد به حمایت الهى انجام بگیرد.
خب، یک مصداق از این جهاد اقتصادى، همین طرح تحول اقتصادى است که دولت دو سه سالى است این را مطرح کرده. یک بند از طرح تحول اقتصادى، هدفمندى یارانهها بود؛ که خب، بحمداللَّه قانونش تصویب شد و عملیاتى شده. البته من در زمینهى کمک به تولید سؤال دارم. حالا آقایان در گزارش گفتند؛ لیکن آن چیزى که مصوبهى قانونى بود براى کمک به تولید، تحقق پیدا نکرده. باید به تولید کمک کنید. البته در بلندمدت خود این دستگاههاى تولیدکننده روى پاى خودشان خواهند ایستاد و انشاءاللَّه خودشان خواهند توانست روزبهروز قوى بشوند و جواب بدهند؛ اما در کوتاهمدت حتماً باید به اینها در موارد لازم تزریق منابع بشود. البته در آنجائى که کسى تقلب میکند، در آنجائى که کسى پول را براى تولید از بانک میگیرد، ولى در غیر تولید صرف میکند، بشدت برخورد کنید و ترحم بر پلنگهاى تیزدندان نکنید؛ اما در آنجائى که نیاز هست، واقعاً بایستى بروید کمک کنید. پس در طرح هدفمندى، این بخش حتماً بایستى مورد توجه قرار بگیرد.
بخشهاى دیگر طرح تحول هم باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یکىاش مسئلهى گمرک است - که امروز یکى از آقایان در گزارش خود گفتند لایحهاش به مجلس رفته - یکىاش مسئلهى سیاستهاى نظام پولى و بانکى کشور است. این پنج شش موردى که در طرح تحول وجود داشت، همهاش باید انجام بگیرد. کارى کنید که در ظرف مدت باقیماندهى دولت، این کارها سر بیفتد، تا اینکه بتواند ادامه پیدا کند. یعنى نگذارید کار، نیمهکاره بماند. این کارها در طول دو سال تمام نمیشود. همین هدفمندى هم مراحل گوناگونى دارد؛ شما شروع کردید، پیش رفتید. همان پیش رفتن، در واقع به یک معنا تمام کردن است. خود شروع کردن، به یک معنا تمام کردن است؛ اگر چنانچه خوب و صحیح و بر مبنا شروع شود.
مسئلهى واردات را هم که گزارش دادند، البته جزو نگرانىهاى من است. حالا این گزارش هم هست؛ لیکن آنچه که انسان مشاهده میکند، یک قدرى نگرانىآور است. درست است؛ ممکن است رشدِ نسبت واردات به صادرات غیر نفتى ما کاهش پیدا کرده، این رشد کم شده - این خودش چیز مثبتى است - اما به این اکتفاء نکنید. بخصوص در همین زمینههاى زراعى و باغى و اینها که ذکر کردند، اینها چیزهائى است که بایستى هرچه میتوانیم، از واردات اینها پرهیز کنیم. بروید سراغ همان صنعتىسازى صادرات کشاورزى؛ همین چیزى که در گزارشها هم بود. اینها چیزهاى مهمى است؛ انشاءاللَّه روى اینها تکیه شود. مردم هم تحمل میکنند و میپذیرند.
بنابراین در زمینهى سیاستهاى واردات، یک بازنگرى جدى بکنید؛ بخصوص در کالاهائى که ما مزیت تولیدى داریم؛ چه صنعتى، چه کشاورزى. از نگاه بخشى به واردات - که حالا هر بخش دولتى طبق نیازهاى خودش دنبال واردات برود - حتماً پرهیز شود.
مسئلهى دیگر - که حالا البته این مربوط به مسائل اقتصادى نیست - مربوط به فرهنگ است؛ که امروز گزارشى داده نشد، موکول شد به بعد. آنچه که من لازم میدانم به دوستان دولت توصیه کنم، این است که مسئلهى فرهنگ را خیلى جدى بگیرید. اگر چنانچه ما کارهاى اقتصادى را - همچنان که در برنامه هست و آرزوهاى ما متوجه به آن است - انجام بدهیم، اما در زمینهى کار فرهنگى عقب بمانیم، بدانید کشور لطمه خواهد دید. دشمنان ما یکى از چشمههاى دشمنىشان کار اقتصادى است؛ یک چشمهى مهم دیگر، کار فرهنگى است. البته نه وقت و نه ظرفیت جلسه اجازه نمیدهد که انسان در این زمینه وارد بشود؛ لیکن فىالجمله دوستان توجه داشته باشند که کار فرهنگ، کار بسیار مهمى است؛ با ملاحظهى جهتگیرىهاى انقلابى و اسلامى. در زمینهى فرهنگ، دچار رودربایستى نشوید. در همهى شعبههاى فرهنگى - چه در موضوع کتاب، چه در کارهاى هنرى، چه در مؤسسات فرهنگى - جهتگیرىها را انقلابى و اسلامى قرار بدهید. اولویتها را در اینجا هم ملاحظه کنید، چون منابع بالاخره محدود است. البته مصوبهى دولت در زمینهى بودجهى فرهنگى، مصوبهى خوبى است؛ اگرچه حالا شنیدم که خیلى از مبالغ این مصوبه تخصیص داده نشده؛ حتّى اگر همهاش هم تخصیص داده شود، باز براى همهى فعالیتهاى فرهنگى کافى نیست. بنابراین منابع دچار محدودیت است. با توجه به محدودیت منابع، نگاه کنید ببینید اولویتها چیست. البته من یک مجموعهاى را به نحو پیشنهاد به دولت ارائه کردم؛ که اگر این چیزها در کار فرهنگ مورد توجه قرار بگیرد، با توجه به نگاهى که ما در زمینهى فرهنگ داریم، اینها اولویت خواهد داشت؛ یعنى اینها تأثیراتش بیشتر خواهد بود. بله، اینها را باید دنبال کنید تا انشاءاللَّه تحقق پیدا کند.
مسئلهى دیگرى هم که باز مطرح میشود و من به طور کلى عرض میکنم، این است: با این همه کارى که دولت دارد، سعى کنید دچار حاشیهسازىهاى مسئلهدار نشوید. دولت دارد کار میکند، تلاش میکند، میدان هم براى کار بحمداللَّه هست، نیاز هم به کار هست. خب، یک میدان کارى وجود دارد، نیاز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده که اهل خطرپذیرى و وارد شدن در میدانهاى کار و با همهى وجود کار کردن و وارد میدان شدن است؛ خیلى خوب، با این اوضاع و احوال، واقعاً شایسته و سزاوار نیست که حواشىاى به وجود بیاید؛ حالا چه حواشىاى که خود شما گاهى اوقات بىتوجه به وجود مىآورید، چه آنهائى که دیگران به وجود مىآورند و شما هم تسلیم آنها میشوید؛ از این حواشى باید پرهیز کرد. نگذارید در فضاى کشور، در فضاى بین دولت و مردم، درگیرىها و دلهرههائى به وجود بیاید که شماها را از کار باز بدارد.
مسائل گوناگونى مطرح میشود. توصیهى من این است که در زمینهى علاقهى به ایران، علاقهى به کشور و گرایش به ایران، چند نکته را توجه داشته باشید. یکى اینکه مهمترین بخش مربوط به کشور، زبان و ادبیات است. علاقهى به ایران، اینجورى تحقق پیدا میکند. ما در کشور زبانهاى مختلفى داریم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن کسانى که زبانهاى مختلف دارند، خودشان جزو مروّجین درجهى یک زبان فارسى هستند. بهترین مقالات را در زمینهى زبان فارسى، ترکزبانها نوشتند؛ این را من از روى اطلاع دارم عرض میکنم. ...(1) انشاءاللَّه کردها هم مینویسند؛ حرفى نیست، ما استقبال میکنیم. محققین برجستهى ترکزبان کشور، در طول دهههاى گذشته، بهترین و قوىترین مقالات را در زمینهى زبان فارسى نوشتند. بنابراین نباید تصور شود که زبان فارسى نماد ملیت ایران نیست؛ چرا، هست. روى این موضوع تکیه شود.
یا روى ایرانِ بعد از اسلام تکیه شود. افتخاراتى که ایرانِ دورهى اسلامى دارد، در هیچ دورهى دیگرى از دورههاى تاریخىِ ما این افتخارات وجود ندارد؛ من این را با استدلال به شما عرض میکنم و این قابل اثبات است. گسترش کشور، پیروزىهاى بزرگ نظامى کشور، پیشرفتهاى عظیم علمى کشور در زمینههاى گوناگون، همهاش مال دورههاى بعد از اسلام است. نه اینکه قبل از اسلام از این چیزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دورهى اسلامى، آنها ناقص است، کم است. البته یک چیزهائى به عنوان گفتهها مطرح میشود، اما چیزهائى نیست که مستند باشد و کسى بتواند آنها را اثبات کند؛ اینها قابل اثبات نیست. اما آنچه که در دورهى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه کنید ببینید پیشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ایران در دورهى دیلمىها، در دورهى سلجوقىها، بعدها در دورهى صفویه، و حتّى در این وسط، در بخشى از دورهى حاکمیت مغول چگونه است. مغولها به ایران که آمدند، ایرانى شدند و تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفتند؛ کمااینکه به هند که رفتند، هندى شدند. چه کارهاى برجسته و عظیم علمى و فرهنگى و هنرى در این دوره انجام گرفته. اگر کسى میخواهد از ایران و ایرانىگرى حمایت کند، خب، ایران دوران اسلامى، هم مدونتر است، هم مستندتر است، هم قابل قبولتر است، هم جلوى چشم است؛ کتابش جلوى چشم است، معمارىاش جلوى چشم است، نشانههاى علمىاش جلوى چشم است؛ تاریخش تدوینشده و روشن است.
نکتهى آخر هم - که دیگر ظاهراً به اذان داریم نزدیک میشویم - این است که مسئلهى همکارى قوا را حل کنید. من هم غالباً به قوا سفارش میکنم؛ اما حالا شما که قوهى مجریه هستید و اینجا حضور دارید، به شما باید سفارش کنم. هرچه میتوانید، در آن جاهائى که میشود کوتاه آمد، کوتاه بیائید؛ چه اشکالى دارد؟ آنجائى که میشود تبیین کرد، تبیین کنید. آنجائى که میشود با ایجاد ارتباطات دوستانه، مسئله را حل کرد، اینجورى حل کنید. چرا من اینقدر بر تشکیل جلسهى رؤساى قوا اصرار میکنم؟ وقتى که جلسهى رؤساى قوا تشکیل بشود، خیلى از این مشکلات حل میشود. در جلساتِ روبهرو، با همدیگر مىنشینند حرف میزنند؛ این کار خیلى از مشکلات را حل میکند؛ این تجربهى ماست از گذشته. گیرم که حالا برخى از راههاى گوناگونى هم که دوستان رفتند، به نتیجه نرسیده باشد؛ اما خب، راههاى دیگرى وجود دارد. بالاخره اختلاف سلیقهها یا اختلاف برداشتهاى از قانون را اینجورى باید حل کرد. کارى کنید که این ارتباط، ارتباط صمیمانهاى بشود. اگر چنانچه یک رفتارى را مشاهده میکنید که این رفتار را از آن طرف دیگر نمىپسندید، یک مراجعه هم به خودمان بکنیم، ببینیم آیا ما در آن فضاى سنگینى که اشاره میشود، مثلاً تأثیرى داشتهایم یا نداشتهایم. مراقبت بکنیم؛ اگر ما تأثیر داشتیم، آن را برداریم.
من مسئولین محترم را، شماها را، رؤساى قوا را و یکایک فعالان مسائل کشور را دعا میکنم. انشاءاللَّه خداى متعال توفیقاتش را بر شماها زیاد کند تا بتوانید کارهائى را که انجام دادن آنها از شما توقع میرود، به بهترین وجهى انجام بدهید. نیتها را خالص کنید، با صمیمیت و صفا وارد میدان کار باشید و نگذارید این تلاش و کوششى که الحمدللَّه به آن شناخته شدید، اندکى کاهش پیدا کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) یکى از مسئولین: کردها هم همین طورند.