.."یک روزى یکى از دولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهى قهوهخانهى میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهى یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سختترى خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلىاى خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند!"
این سیلی که حضرت آقا فرمودند، در تاریخ دهم اردیبهشت 1376 در دیدار کارگران و معلمان، به صورت دولتهای اروپایی نواختند!
اگر متن کامل سخنرانی امام خامنه ای را می خواهید به ادامه مطلب مراجعه کنید.....
".......من تاریخ اروپا را تا حدود زیادى ورق زدهام و نگاه کردهام. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها، دو جنگ جهانىِ پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانى، کار اینها بود. همین آقایان اروپاییها؛ همینهایى که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را همقد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایى است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند! این، آتشافروزى دو جنگ جهانى خانمانسوز متعلّق به دهها سال گذشته است؛ اما در همین زمان خودمان، چه کسى کارخانههاى سلاح شیمیایى را در عراق به وجود آورد که آن همه فاجعه پدیدار شد؟ همین آقایان. چه کسى تأسیسات اتمى براى ساخت بمب اتم در عراق به وجود آورد که همه منطقه را تهدید مىکرد؟ همین آقایان. چه کسى جنایات اسرائیل را - که هر روزى که مىگذرد، یک جنایت انجام مىدهد - زمینهسازى و توجیه مىکند؟ همین آقایان. کسانى که در این جا نشستهاند، بازماندگانِ شهداى قانا هستند. سال گذشته، دولت صهیونیست، یکى از فاجعهآمیزترین جنایتهاى خودش را در مقابل چشم این آقایان انجام داد. آیا لب باز کردند؟! آیا حتى یک کلمه تقبیح کردند؟! معاذاللَّه! این قدر وجودشان آمیخته با نقض حقوق بشر است.
الان در داخل سرزمینهاى اشغالى، این همه جنایت مىکنند. روزانه، خانههاى عادّى مردم لبنان بمباران مىشود. با هلىکوپتر، به روستاها و دهکدههاى لبنانى مىآیند و مىنشینند و آدمها را بر مىدارند و سوار مىکنند و به زندان مىبرند! این کارها، جلوِ چشم همین آقایان اروپاییها - که از خودشان هستند - انجام مىگیرد! یک کلمه حرف بزنند، ابداً! یک کلمه اخم بکنند، ابداً! در قضیه بوسنى هرزهگوین، آن همه فاجعه آفرینى شد؛ بعد که دیدند خیلى دیگر زشت است - چون بقیه جنایات ممکن بود در خارج از اروپا انجام گیرد، ولى این جنایت در قلب اروپا انجام گرفت - به همین خاطر یک مقدار جنجال و هیاهو کردند؛ ولى هیچ عمل صحیح و واقعى انجام ندادند. همین حالا، هم مسلمانان به وسیله صربها زیر فشار قرار دارند. جنایتکارانى که هزاران نفر را کشتند، یا زنده به گور کردند، یا در داخل زندانها از گرسنگى نابود کردند، الان راست راست در اروپا راه مىروند؛ کسى هم معترضشان نیست! آن وقت این دولتهاى اروپایى، با این همه جنایتهایى که یا به وسیله خودشان و یا در مقابل چشمشان انجام گرفته است و حرفى نزدهاند، چه طور رویشان مىشود که به ایران اسلامى - به یک نظام مردمى و به یک ملت رشید - بگویند: ناقض حقوق بشر؟! این، غیر از وقاحت چیز دیگرى است؟ واقعاً اینها وقیحند!
به خیال خودشان، دولت ایران را مىترسانند و مىگویند ما گفتگوهاى انتقادى را قطع مىکنیم. به درک که قطع مىکنید! اگر انتقادى هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفتگوها، از اوّل غلط بود. من از اوّل هم مىگفتم که بگویید این گفتگوها، انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بیشتر از شما انتقاد داریم، تا شما از ما. شما چه انتقادى دارید؟ انتقاد شما به این است که چرا ما به اصول اسلامى خود پایبندیم! این، افتخار ماست. ببینید دشمنان ملت ایران، چقدر وقیح ، ظالم، غیرمنصف، پررو و بددلند! دشمنان جمهورى اسلامى، این گونهاند.البته ملت ایران که بزرگتر از این دشمنیها را دیده است، مثل کوه ایستاده است.
مگر کسى اهمیت مىدهد که اینها چه گفتهاند؟ البته دستگاه دولتى ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبى در مقابل حرکتهاى زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستى با کمال قدرت عمل کند و در مرحله اوّل، سفیر آلمان را فعلاً تا مدّتى نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که مىخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتىجویانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمىگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتى ندارد. اینها مىخواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ایران به کشورهاى آنها، هیچ عجلهاى نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزى مصلحت است؛ هر چه که عزّت اسلامى اقتضا مىکند - همان طور که همیشه گفتهایم - همان گونه عمل کنند.
این نکته را، هم اروپاییها و هم دیگران بدانند. اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجى نداریم.ما کشور خودمان را مىتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالاى لوکس و تجمّلاتى از فلان جا مىآید، نیاید؛ چه اهمیتى دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید مىشود و اگر هم چیزى باشد که ما لازم داشته باشیم، خیلى از کشورها هستند که صف کشیدهاند تا به ما بفروشند. چه نیازى به این چند دولت کشور اروپایى است که خیال مىکنند صاحب دنیا هستند؟!
البته به نظر من، در این قضیه اینها فریب صهیونیستها و امریکاییها را خوردند؛ یعنى زیر فشار امریکاییها قرار گرفتند، منتها نفهمیدند که با چه کسى طرفند. نمىدانند که ایران اسلامى، کشورى نیست که بشود آن را با این حرفها از مواضعش پایین آورد، یا وادار کرد که در مقابل کسى تسلیم شود. ایران کشورى است که هجده سال با همه مشکلاتى که ابرقدرتها برایش درست کردهاند، با صلابت و با قدرت و با عزّت تمام، خودش را به این جا رسانده است. ایران کشورى است که از وضعیت روزهاى انقلاب - که هیچ چیز در اختیارش نبود؛ نه کارخانه ما کار مىکرد، نه مزرعهاى داشتیم، نه صادراتى، نه وارداتى - خودش را به این جا رسانده است. امروز در این کشور، آن قدر حرکتِ کارى،تولیدى، فعّالیتها و نشاطهاى علمى و تحقیقى انجام مىگیرد! این، باید به همه بفهماند که این ملت، یک ملت زنده و بیدار و سازنده و داراى نشاط است و به کسى احتیاج ندارد. کسانى که مىخواهند با ایران ارتباط داشته باشند، باید بدانند که اگر ارتباط، ارتباط استکبارى شد، ملت ایران پس خواهد زد."
بیانات امام خامنه ای در دیدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ایران
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فى الأرضین.
به برادران و خواهران عزیز، مسئولین زحمتکش و دلسوز کشور خوشامد عرض میکنم؛ انشاءالله خداوند این ماه شریف را بر همهى شما و بر ملت ایران مبارک بفرماید. خدا را سپاسگزاریم که یک سال دیگر به ما فرصت و مهلت داد تا باز بتوانیم این مجلس صمیمى و گرم را تشکیل بدهیم و دربارهى مسائل مبتلابه و مهم کشور مطالبى را بشنویم و بگوئیم.
من عرایضم را به سه قسمت تقسیم میکنم: بخش اول، تذکراتى است که در درجهى اول خود این حقیر احتیاج دارم به اینکه به این تذکرات توجه کنم، که انشاءالله الهام از معنویت ماه رمضان باشد. یک قسمت هم دربارهى مسائل کشور با یک نگاه کلىترى است. در قسمت آخر هم اگر انشاءالله وقت شد، یک اشارهاى به مسائل حول و حوش خودمان و مسائل منطقه خواهیم کرد.
مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى - عارف معروف و مشهور و فقیه بزرگوار - در کتاب شریف «المراقبات»شان میفرمایند: روزه یک هدیهى الهى است که خداى متعال این را به بندگان خود و به مؤمنین هدیه کرده است. تعبیر ایشان این است که: »الصّوم لیس تکلیفا بل تشریف«؛ روزه را به چشم یک تکلیف نگاه نکنید؛ به شکل یک تشریف و تکریم نگاه کنید، که »یوجب شکرا بحسبه«؛ این توجه به فریضهى روزه - که تکریم الهى نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شکر است؛ باید خدا را سپاسگزارى کرد. ایشان براى گرسنگى و تشنگى که مؤمنین در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن میدانند، فوائد متعددى را بیان میکنند که متخذ از روایات و برخاستهى از دل نورانى این مرد بزرگ است. از جملهى آنها، یا اهمّ آنها - که ایشان خودشان میگویند این خاصیت از همه مهمتر است - این است که میگویند این گرسنگى و تشنگى یک صفائى به دل میبخشد که این صفاى قلبى زمینه را فراهم میکند براى تفکر، که «تفکّر ساعة خیر من عبادة سنة».(1) این تفکر از نوع تفکرِ مراجعهى به باطن و روح و دل انسان است که حقایق را روشن میکند و باب حکمت را بر روى انسان میگشاید. از این باید استفاده کرد.
دربارهى عمر فکر کنیم. عمر سرمایهى اصلى هر انسانى است. همهى خیرات به وسیلهى عمر - همین ساعات زودگذر - به دست مىآید؛ این سرمایه است که میتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارک ببیند. دربارهى این عمر فکر کنیم. گذر عمر را ببینیم. ناپایدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس کنیم. به این گذر زمان توجه کنیم؛ »عمر، برف است و آفتاب تموز«. لحظه به لحظه از این سرمایه دارد کاسته میشود؛ و این در حالى است که این سرمایه، همه چیز ماست براى کسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش میکنیم، در کجا مصرفش میکنیم، در چه راهى آن را خرج میکنیم؟
تفکر در باب مرگ، عبور از این عالم، لحظهى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملکالموت؛ این لحظه براى همهى ما پیش مىآید؛ «کلّ نفس ذائقة الموت»؛(2) همه، این را میچشیم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اینها نکاتى است که در خور تدبر و تأمل است. فکر در این زمینهها، از جملهى تفکر لازم و اساسى و ضرورى است.
یک زمینهى دیگر براى تفکر، همین دعاهاست. مضامینى که در دعاهاى مأثور هست، فوقالعاده است. ایشان در همین «مراقبات» میفرمایند: حقایق و معارفى که در ادعیهى رسیدهى از معصومین (علیهمالسّلام) وجود دارد، یک دهم آن در همهى روایات و خطبِ رسیدهى از معصومین (علیهمالسّلام) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدى و خطب توحیدى. این دعاها خیلى اهمیت دارد.
من حالا فقرهاى از یک دعائى را در نظر گرفتهام که چند دقیقهاى بعضى از جملات آن را عرض بکنم و تکرارى باشد براى آن کسانى که شنیدهاند، و تذکرى باشد براى آن کسانى که نشنیدهاند: دعاى بیستم صحیفهى سجادیه؛ دعاى شریف معروف به مکارمالاخلاق.
اولِ این دعا میفرماید: «اللّهمّ صلّ على محمّد و ءال محمّد و حلّنى بحلیة الصّالحین و البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش بندگان صالح را به من عنایت کن، من را زینت بده به زینت صالحین، و زیور متقین را به من عنایت بفرما. یعنى من را جزو بندگان صالح و متقین و پرهیزگاران قرار بده. بعد دربارهى متقین خصوصیاتى را ذکر میکند، که اینکه میگوئیم زیور متقین را به من عنایت کن، من را مزین به زینت متقین کن، یعنى چه. در چه چیزى ما به زینت متقین و پرهیزگاران زیور پیدا کنیم و نزدیک شویم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به نظر مىآید، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و این چیزها به ذهن متبادر میشود - که البته آنها یقیناً هست؛ شکى نیست - اما اینجا امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بیست و دو سه مطلب را در ذیل این فقره بیان میکنند که ماها را متوجه به ابعاد جدیدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا میکند.
«و البسنى زینة المتّقین» در این چیزها: اول، «فى بسط العدل»؛ گستردن عدالت. عدالت را در میان جامعه مستقر کنیم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسیم منابع حیاتى کشور میان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسیم درست فرصتها میان مردم. تقوائى که از ما انتظار میرود، جزو پایهها و مبانى این تقواست.
«و کظم الغیظ»؛ فرو خوردن خشم. یک وقت هست که شما یک فرد معمولىِ متعارفى هستید، خشم شما نسبت به یک برادر دینى است، نسبت به یکى از اهل خانواده است، نسبت به یکى از کارکنانتان است - کظم غیظ خیلى فضیلت دارد؛ «و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس» (3) - یک وقت هم هست که شما یک مسئول اجتماعى هستید، جایگاهى دارید؛ حرکت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر میگذارد؛ در یک چنین شرائطى، خشم شما دیگر با خشم یک آدم معمولى برابر نیست. علیه کسانى، علیه جریانى خشمگین میشویم و حرفى میزنیم؛ آثار اینچنین خشمى با آثار یک خشم معمولى که حالا انسان بر فرض خشمگین میشود و یک نفر را کتک میزند، خیلى متفاوت است. کظم غیظ؛ خشم را فرو بخورید؛ کار از روى خشم انجام نگیرد. ممکن است شما با یک کسى، با یک جریانى، با یک مجموعهاى موافق نباشید؛ اینجا استدلال و منطق حاکم باشد؛ اگر این استدلال و منطق آمیخته شد با خشم، کار را خراب میکند؛ تجاوز از حد انجام میگیرد، اسراف به وقوع میپیوندد؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا».(4) اسراف یعنى زیادهروى.
« و اطفاء النّائرة»؛ یکى از کارهائى که لازمهى تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. این شعلهور شدن آتش - مراد، همین آتشهاى اختلافاتى است که بین مجموعهها هست، بین گروهها هست، بین دستگاهها هست - در حکم آتش سوزان است. سعى همه باید این باشد که اطفاء کنند. نباید بر روى آتش بنزین پاشید، نباید آتشها را مشتعل کرد. اینکه ما مکرر در مکرر توصیه میکنیم به دوستان، به مسئولین، به کسانى که تریبون دارند، به کسانى که حرفشان یا به طور عموم یا در بخشى از فضاى کشور منعکس میشود، که گفتهها را، زبانها را، اظهارات را، تعبیرات را کنترل و مراقبت کنند، به خاطر این است. گاهى اوقات یک تعبیرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلکه مشتعل کردن هرچه بیشتر نائره است؛ اطفاء نیست، بلکه ضد اطفاء است.
«و ضمّ اهل الفرقة»؛ این کسانى که از جماعت مسلمین جدا میشوند، از جماعت کشور فاصله میگیرند، کوشش کنید اینها را نزدیک کنید، منضم کنید. کسانى که میانهى راه هستند، اینها را به منزل مطلوب برسانید. نگذاریم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، کسانى که یک ایمان نیمهکارهاى دارند، بکلى از ایمان ببُرند؛ کسانى که نیمهارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عکس این عمل کنیم؛ کسانى که در نیمهى راه هستند، اینها را جذب کنیم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اینهاست.
«و اصلاح ذات البین»؛ میانهى افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح کنیم. «و افشاء العارفة و ستر العائبة»؛ دربارهى اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء کنیم، منتشر کنیم. از کسى، از مسئولى کار خوبى سراغ دارید، این را بیان کنید و بگوئید. نقطهى مقابل: اگر چنانچه نقطهى منفىاى سراغ دارید، این را افشاء نکنید. افشاء نکردن معنایش این نیست که نهى از منکر نکنید؛ چرا، به خود آن کسى که به کارش اشکالى وارد است و باید ایراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء کردن این چیزها مصلحت نیست. در این باره صحبتهاى زیادى هست. این یک بخشى از این دعاست. بیست و دو سه مطلب بود که حالا این شش هفت تایش را اجمالاً عرض کردیم. دلهامان را به این سمت ببریم. از خدا بخواهیم که «البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش متقین را به ما بدهد. بالاخره چاره جز این نیست. روزه هم در قرآن «لعلّکم تتّقون» (5) است؛ روزه را واجب فرمود براى اینکه ما تقوا پیشه کنیم. از جملهى موارد تقوا اینهاست. این، آن بخش اوّلى که عرض کردیم.
بخش دوم، یک برآورد کلى از وضع کشور است. خب، این گزارش بسیار خوب و مبسوطى که رئیس جمهور محترم دادند، گویا بود. نقاط برجسته و روشنى در این گزارش وجود داشت و چقدر خوب است که این مطالب و این اطلاعات به گوش مردم برسد و همه بدانند چه زحماتى کشیده شده، چه خدماتى انجام گرفته. من با یک نگاه دیگرى مسائل کلى کشور را مطرح میکنم، و این براى ما مهم است. چرا مهم است؟ اولاً اطلاع از وضع کلى کشور و اینکه ما کجا قرار داریم، به کجا رسیدهایم، از کدام طرف باید برویم، خیلى مهم است، همیشه مهم است؛ لیکن امروز بالخصوص اهمیت بیشترى دارد و شاید بشود گفت به خاطر اوضاعى که بر دنیا حاکم است، اهمیت مضاعفى دارد. اولاً اوضاع منطقه یک اوضاع کاملاً بىسابقهاى است. بیدارى اسلامى و حادثهى عظیمى که در منطقه به وجود آمده است، این یک چیزى است که از اول انقلاب تا امروز در حیات جمهورى اسلامى شبیه این یا چیزى نزدیک به این مطلقاً سابقه ندارد؛ کار بزرگى انجام گرفته، حادثهى بزرگى اتفاق افتاده. این که ملتى مثل ملت مصر، این حرکت عظیم را انجام بدهند، رژیم را ساقط کنند، بعد شعارهاى اسلامى بدهند، موجودیت حکومت جعلىِ یهودى و صهیونیستى را اوضاع منطقه اینجور تهدید کند، اینها چیزهائى است که اصلاً در ارزیابىهاى متعارف نمیگنجد؛ خیلى چیز عظیمى است. خب، ما در یک چنین شرائطى قرار گرفتیم که براى جمهورى اسلامى یک افق روشنِ عجیبى را ترسیم میکند.
وضع دنیا هم فراتر از منطقه، باز یک وضع بىسابقهاى است. بحران اقتصادى عجیبى که گریبان دولتهاى مستکبر غربى را اینجور محکم چسبیده و دارد تکان میدهد، این هم چیز فوقالعادهاى است؛ این هم چیزى است که بهآسانى نمیشود از آن گذشت. این تحلیلهائى که شما ملاحظه میکنید غربىها راجع به بحران اقتصادى آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپا و اعلام خطرى که نسبت به آینده میکنند، بخشى از قضایاست؛ همهى مطالب گفته نمیشود. اتاقهاى فکر و سیاستسازان پشت پرده، طراحان مسائل جهانى در کشورهاى قدرتمند عالم - که عمدهى رسانهها هم دست آنهاست - راضى نیستند که ابعاد این بحران براى مردم دنیا آشکار شود؛ والّا ابعاد بحران خیلى بالاتر از این حرفهاست؛ که حالا اگر انشاءالله در آخر صحبت وقت باقى ماند، من چند جملهاى عرض خواهم کرد.
یک مسئلهى دیگر، رشد جریانهاى افراطى و جریانهاى تروریستى در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازىهاى اروپا بگیرید تا نئوکانهاى آمریکا، که دولت قبلى آمریکا از همینها بود؛ اینها صریحاً اعلام افراطىگرى میکنند. رئیس جمهور سبکسر قبلى آمریکا علناً اعلام کرد که جنگ صلیبى در پیش است؛ آغاز جنگ صلیبى را اعلام کرد! دیگر از این افراطىگرى بالاتر معنى ندارد. بعد هم حمله کردند به دو تا کشور اسلامى. کارهاى دیگرى هم در برنامههاشان بود که خداوند به آنها مهلت نداد و شکست خوردند. خب، اینها مسائل مهمى است. این حادثهاى که در نروژ اتفاق افتاد، نباید آن را به صورت یک حادثهى موردى دید. اینجور حوادث غالباً معلول جریانهاى طولانىاى است که یک جا خودش را نشان میدهد و بروز میکند، و بروز کرد. حالا چقدر بتوانند کنترل کنند، جلویش را بگیرند، از ادامهاش جلوگیرى کنند، این موکول به آینده است؛ باید دید و مطمئن شد؛ که نمیتوانند هم. کمااینکه نئونازىها اول در یک نقطهى از اروپا شروع کردند، بعد یواش یواش توسعه پیدا کردند و امروز در خیلى از کشورهاى اروپا این جریانهاى نئونازى با روشهاى تروریستى، با روشهاى خشن دارند اظهار وجود میکنند.
خب، در یک چنین شرائطى، ما باید خودمان را یک بازشناسى بکنیم، ببینیم ما در چه وضعى هستیم. شرائط مهمى بر دنیا حاکم است که اینها میتواند فرصتهاى بزرگى را در پیش روى ما قرار بدهد. این فرصتها را اگر نبینیم، اگر نشناسیم، اگر از آن درست استفاده نکنیم، اگر بهنگام به سراغ این فرصتها نرویم، ضرر خواهیم کرد. گاهى هم هست که از دست دادن یک فرصت، خودش میشود یک تهدید، خودش موجب عقبماندگى است. لذا بد نیست که از این جهت یک نگاه جمعى و کلى و عمومى به مسائل کشور بکنیم. البته در این نگاه کلى بایستى واقعبینانه نگاه کنیم؛ خودمان را نبایستى دچار خطا کنیم؛ یکسونگرى نکنیم. ما نقاط مثبتى داریم، نقاط منفىاى هم داریم؛ هر دو را ببینیم. گاهى فقط نگاه منفى غلبه داده میشود. امروز متأسفانه انسان مشاهده میکند که در بین برخى مسئولین و نخبگان سیاسى و غیره کأنه مد شده است که نگاه، نگاه بدبینانه باشد؛ نگاه منفى باشد؛ نقاط مثبت را نبینند؛ روى نقاط منفى تکیه کنند. در رسانهها و غیررسانهها مرتباً منفىبافى میشود. تا انسان میگوید هم چرا، میگویند آقا شما نمیگذارید ما واقعیات را بگوئیم. میگوئید سیاهنمائى است، میگوئید فلان است؛ ما میخواهیم حقایق را بگوئیم. نه، این یکسونگرى است. خب، اگر فرض بفرمائید یک واحد تولیدى دچار یک اشکالى میشود و شما میخواهید به عنوان یک نگاه واقعبینانه آن را بیان کنید، بسیار خوب، در کنارش مثلاً دو تا واحد تولیدى هم ایجاد شده. اگر این نقطهى مثبت را بیان کنیم، یک جور مسائل کشور را میفهمیم؛ اگر این نقطهى مثبت را بیان نکنیم، مسائل کشور را جور دیگرى خواهیم فهمید. اگر فقط نقاط منفى را مشاهده کنیم - که البته نقاط منفى وجود دارد - این طبعاً واقعبینى نیست؛ این برآورد درستى از اوضاع کشور به ما نخواهد داد؛ منجر به ناامیدى میشود؛ ضرر اجتماعىاش هم این است.
بنده روزها ده بیست تا روزنامه را معمولاً همین طور یک مرورى میکنم. بعضى از روزنامهها هر روزى چهار تا، پنج تا تیتر دارند که هر کدام از این تیترها کافى است دل یک آدم ضعیف را بلرزاند؛ منفى، منفى، منفى، منفى! این کار را دوست میدارند. حالا اغراض سیاسى است، اغراض جذب مشترى است؛ هرچه هست، نمیدانیم؛ کسانى را متهم نمیکنیم؛ اما این واقعیت است، این غلط است. غلبه دادن نگاه منفى، خلاف واقعبینى است؛ موجب ناامیدى است.
نقطهى مقابلش هم همین جور است. یعنى غلبه دادن نگاه مثبت، بدون دیدن نقطهى منفى، این هم گمراه کننده است؛ موجب یک رضایتى در انسان میشود که احیاناً این رضایت، رضایت کاذب است؛ این هم درست نیست. نقاط منفى را هم باید در کنار نقاط مثبت دید. این کار را کشور و نظام توانسته انجام بدهد، این کار را نتوانسته انجام بدهد؛ این دو تا را در کنار هم ببینیم. بنابراین اگر بخواهیم اوضاع کشور را درست به دست بیاوریم، باید نقاط منفى و نقاط مثبت را در کنار هم مشاهده کنیم.
خب، این بحث طولانىاى لازم دارد. من خواهشم این است که مسئولان، نخبگان، دانشگاهیان و حوزویان بنشینند روى این بحث کار کنند. من امروز یک سررشتهى مختصرى را مطرح میکنم، اما این کارِ طولانىاى لازم دارد. بنشینند یک فهرستى از نقاط مثبت، یک فهرستى از نقاط منفى تهیه کنند. این نقاط مثبت ظرفیتها را به ما نشان خواهد داد که ما چه ظرفیتها و چه امکاناتى در کشور داریم. آن ستون نقاط منفى اولویتها را به ما نشان خواهد داد که چه کارهائى را باید بکنیم. وقتى که این دو تا را در کنار هم گذاشتیم، این میتواند راه ما را روشن کند؛ بفهمیم چه کار کنیم.
من اینجا پنج شش نقطه را نوشتم، که اینها محصول یک حرکت مستمرِ بههمپیوستهى نظام جمهورى اسلامى در طول سى و دو سال است، که البته فراز و نشیب داشته است؛ یعنى بعضى سالها، بعضى دورهها، بعضى دولتها بهتر، بعضىها عقبتر؛ لیکن مجموعاً در طول این مدت، ما این نقاط مثبت را داشتیم.
اولین نقطهى مثبت و نقطهى قوت نظام این است که نظام ثابت کرده است که توانائى غلبهى بر تهدیدها را دارد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما در طول این سى و دو سال تهدیدهاى فراوانى داشتیم - تهدید سیاسى، تهدید امنیتى، تهدید نظامى، تهدید اقتصادى - لازمهى این تهدیدها این بوده است که نظام ضربه بخورد. البته آنها میخواستند نظام را ساقط کنند - حالا این، دور از دسترسشان بود - لااقل نظام را عقب نگه دارند، کشور را عقب نگه دارند. نظام بر همهى این تهدیدها غلبه پیدا کرده است؛ یک نمونهاش جنگ تحمیلى بود، یک نمونهاش حرکات آمریکائىها بود، یک نمونهاش تحریمهاى گوناگون بود. بعضى از اینها مستقیماً از طرف بیگانگان بود؛ مثل تحریمها. تحریمها سالهاى متمادى وجود داشته است، اما سالهاى اخیر شدت پیدا کرده؛ خودشان گفتند تحریم فلجکننده. چه به کمک سازمان ملل - که در اختیار خودشان بود - و چه مستقلاً، این تحریمها را تحمیل کردند. اینها مربوط به بیگانگان بود، که مستقیماً آنها دخالت داشتند. تهدیدهائى هم بود که زمینههاى داخلى داشت؛ اگرچه دشمن هم میتوانست از آنها استفاده کند؛ مثل مسئلهى قومیتها در کشور. نظام بر همهى اینها غلبه کرد. امروز قومیتهاى گوناگون کشور ما، همه برادروار در کنار هم دارند زندگى میکنند؛ احساس اتصال به نظام و دلبستگى به نظام در همهى آنها محسوس و مشهود است. به نظر من این یکى از مهمترین نقطه قوتهاست. ما در محاسبهى نقاط قوت نظام باید این را در نظر بگیریم. نظامى تنها، بدون پشتیبان بینالمللى، با دشمنىِ قدرتمندترین قدرتمندان مادى جهانى، در طول سى و دو سال با تهدیدهاى متوالى و پىدرپى مواجه بوده، اما بر همهى این تهدیدها فائق آمده؛ این خیلى نقطهى مهمى است. به نظر من نقطهى قوت درجهى اول نظام این است.
دوم: اعتماد میان مردم و نظام. کمتر کشورى در دنیا وجود دارد که اعتمادى را که مردم ایران نسبت به نظام جمهورى اسلامى دارند، نسبت به نظام حکومتى خود داشته باشند. دلیل این اعتماد هم همین پدیدههاى روشنى است که جلوى چشم همه است. باز یک عدهاى اینها را نمىبینند، هى دم از بىاعتمادى مردم میزنند؛ نخیر، مردم به نظام اعتماد دارند. یک دلیل، همین انتخابات دو سال قبل است که بیش از هشتاد درصد از مردمى که حق رأى داشتند و قادر به رأى دادن بودند، در انتخابات شرکت کردند. کجاى دنیا چنین چیزى هست؟ یک نمونه، همین دو راهپیمائىاى است که ما هر سال داریم؛ راهپیمائى بیست و دوى بهمن و راهپیمائى روز قدس. این راهپیمائىها مربوط به نظام است؛ مربوط به هیچ دولتى، مربوط به هیچ جریان خاصى نیست؛ مال نظام است. شما ببینید مردم در این حرکت عظیم چه میکنند؛ در سرماى بیست و دوى بهمن، در ماه رمضان با دهان روزه؛ چه اوقاتى که هوا سرد بود، چه حالا که هوا گرم است. انشاءالله خواهید دید روز قدس باز مردم چه عظمتى را از خودشان نشان میدهند. این نشان دهندهى علاقهمندى و دلبستگى مردم به نظام است. اعتماد به نظام، از این بهتر و روشنتر نمیشود. این حضور، حضور بسیار پرمعنائى است. علاوه بر این، در موارد خاص، مثل نهم دى سال 88، بمجرد اینکه مردم احساس کردند حرکتى که شروع شده است، متوجه به نظام است، متوجه به انقلاب است، متوجه به شخص خاص و دولت خاصى نیست، آن حرکت عظیم را از خود نشان دادند. اینجور نبود که فقط جوانهاى پرشور به میدان بیایند؛ همه آمدند. حادثهى نهم دى یک حادثهى عجیبى است؛ به خاطر دلبستگى مردم به نظام بود. اینها نشان دهندهى اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحتجویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفتهى مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند؛ اینها نمونههایش بود که عرض کردیم.
سوم: پیشرفت در شرائط تحریم. یکى از نقاط مهم قوت کشور این است. در سختترین شرائط تحریم، کشور پیشرفت کرده. در چه چیزى پیشرفت کرده؟ یکى در مقولهى علم و فناورى، که آقاى رئیس جمهور در گزارششان به این مسئله اشاره کردند. ما در زمینهى هستهاى پیشرفت کردیم، در زمینهى فناورى زیستى پیشرفت کردیم، در فناورى نانو پیشرفت کردیم، در فناورى انرژىهاى نو پیشرفت کردیم، در صنایع هوافضا پیشرفت کردیم، در ساخت ابررایانهها پیشرفت کردیم، در مسئلهى بسیار مهم سلولهاى بنیادى پیشرفت کردیم، مسئلهى شبیهسازى همین جور، در رادیوداروها همین جور، در نانوداروهاى ضد سرطان همین جور؛ اینها همه جزو دانشهاى سطح بالاى دنیاست. این چند موردى که من گفتم و بعضى از موارد دیگر، جزو دانشهاى درجهى یک سطح بالاى دنیاست، که بعضى از اینها را پنج تا کشور، ده تا کشور در دنیا بیشتر ندارند؛ ما در اینها پیشرفت کردیم؛ این در حالى بود که درهاى انتقال دانش از همه سوى دنیا روى ما بسته است.
من مقالهاى را میخواندم که از یک روزنامهى آمریکائى نقل کردند که همین دو سه روزه منتشر شده. میگوید ایران در مسئلهى هستهاى یک استثناء است. چین به مسئلهى هستهاى رسید، از کى گرفت؛ پاکستان رسید، از کى گرفت؛ هند رسید، از کى گرفت؛ ایران از کى گرفت؟ آن مقاله مینویسد: از هیچ کس. این در شرائطى بود که هم تحریم بود و امکانات پیشرفت هستهاى به او نمیدادند، و هم با او مبارزه میکردند؛ مثل همین ویروس رایانهاى که داخل تشکیلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهاى ما در مقابل اینها ایستادند، پیش رفتند و نقشهى دشمن را خنثى کردند. او حتّى به ترور دانشمندان هستهاى ما اشاره میکند. اینها چیزهائى است که دشمنان ما دارند میگویند. این مقاله در روزنامهى واشنگتن پست درج شده است. خب، این پیشرفت در علم و فناورى است.
پیشرفت در ایجاد زیرساختهاى کشور - همین آمارهائى که شنیدید - در جاده، بزرگراه، سد، سیلو، کارخانجات، تولید فرآوردههاى مهم صنعتى، فولاد، سیمان و امثال اینها. ایجاد زیرساختهاى فراوان در کشور، توانمندىهاى فنى و مهندسى در صنایع گوناگون، پیشرفت است.
پیشرفت در اعتماد به نفس ملى. امروز بخصوص جوانهاى ما اعتماد به نفسشان از ده سال پیش، از بیست سال پیش بیشتر است. ایشان درست گفتند، بنده هم اطلاع دارم؛ در زمینههاى علمى، هر کارى که زیرساخت آن در کشور موجود باشد، جوانهاى ما آماده هستند آن را انجام دهند. یعنى هیچ چیزى نیست که ما به جوانهاى دانشمندمان بگوئیم این را دنبال کنید و اینها بعد از اندکى نتوانند؛ مشروط بر اینکه زیرساختش موجود باشد. ما بحمدالله یک چنین وضعى داریم. کارهاى عمرانى گستردهاى در کشور انجام گرفته؛ اینها پیشرفت است. در این زمینهها پیشرفتهاى خیلى زیادى داشتیم.
چهارم از نقاط مثبت: اعتبار بینالمللى. بنده موافق نیستم با این نظر که امروز وضع ما از لحاظ بینالمللى وضع منفى است؛ به هیچ وجه. گاهى این مسئله در بعضى از اظهارات شنیده میشود، گفته میشود. نخیر، امروز وضع ما از لحاظ بینالمللى بسیار خوب است. امروز جمهورى اسلامى در فضاى سیاست بینالمللى، به عنوان یک کشور محترم، اثرگذار، معتبر و متنفذ در دنیا شناخته شده است. این عزت بینالمللى را که ناشى از عوامل خاص خودش است - حضور مردم، ایستادگى مردم، شعارهاى روشن و واضح انقلاب در دست و زبان مردم و مسئولین - فلان حرکت یک دولتى در یک گوشهى دنیا که حالا یک دهنکجىاى میکند، یک حرفى میزند، نمیتواند خدشهدار کند. این حرکتها همیشه بوده. بعضى خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر، چه در اروپا، چه در غیر اروپا، نسبت به جمهورى اسلامى یک حرفى میزند، یک چیزى میگوید، یک اظهارنظرى میکند که اهانتآمیز به جمهورى اسلامى است، این معنایش تنزل رتبهى جمهورى اسلامى است؛ نه، اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانى هم که ما متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مىآمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابههاى مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد! یک روزى یکى از دولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهى قهوهخانهى میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهى یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سختترى خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلىاى خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلى زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهاى سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگى جمهورى اسلامى، تصریح به شعارهاى انقلاب، تصریح به مبانى انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است.
امروز بحمدالله اعتبار بینالمللى ما بسیار خوب است. متقابلاً دولت آمریکا - که دشمن قلدرِ صریحِ مقابل ما بود - امروز منفورترین کشور در منطقهى اسلامى است. در دنیا نظرسنجى میکنند - این را خودشان دارند اعلام میکنند - میگویند اعتبار و آبروى آمریکا در کشورهاى اسلامى، در این منطقه، روزبهروز سقوط کرده و پائین رفته. البته اگر ملتهاى اروپا بفهمند که مشکلاتشان ناشى از آمریکا و ناشى از تسلط رژیم صهیونیستى بر سیاستهاى آنهاست، این افت محبوبیت آمریکا در اروپا هم بمراتب بیشتر خواهد بود و همهى این حرکات علیه آمریکا بسیج خواهد شد؛ و این چیزى است که در آیندهى نه چندان دورى اتفاق مىافتد.
نقطهى روشن دیگر، مسئلهى ثبات کشور است؛ علىرغم این همه توطئه، این همه دسیسه. البته ثبات غیر از رکود است. ما در کشور رکود نداریم؛ حرکت داریم، پیشرفت داریم، جوشش داریم؛ اما نظام، نظام ثابت و مستقرى است؛ استحکام دارد. اینها نقاط مثبت ماست. البته نقاط مثبت فراوان دیگرى هست: الهامبخشى، الگوسازى، ضعیف شدن دشمنانمان در صحنهى بینالمللى، ناامیدى دشمن از منفعل کردن انقلاب. با اینکه روشهاى دشمنان ما پیچیدهتر شده، امکاناتشان بیشتر شده - این اینترنت و این تشکیلات گوناگون عجیبى که در دنیا وجود دارد، شبکهاى که بر دنیا حاکم است - در عین حال از انفعال جمهورى اسلامى مأیوس شدهاند.
تجربهى متراکم در قانونگذارى، در اجرا؛ این هم جزو نقاط درخشان کشور است. جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتى که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیرى که میخواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!
خب، اینها نقاط مثبت و درخشانى بود که بحمدالله وجود دارد. البته نقاط مثبت ما بیشتر از اینهاست. اما نقاط ضعف هم داریم. اگر نقاط منفى را نبینیم، ضعفهاى خودمان را نشناسیم، یقیناً ضربه خواهیم خورد. نقاط ضعف ما، هم در زمینههاى اقتصادى است، هم در زمینههاى فرهنگى است. ما خطاها داشتیم، ضعفها داشتیم، بر بعضى از چالشها نتوانستیم غلبه کنیم؛ این واقعیتى است. حتّى در همان تهدیدهائى که مستقیماً از طرف دشمن هست، اگر ما ضربهاى خوردیم، تقصیر خود ماست، کوتاهىهاى خود ماست. قرآن کریم در قضیهى جنگ احد میفرماید: «ا و لمّا اصابتکم مصیبة قد اصبتم مثلیها قلتم انّى هذا قل هو من عند انفسکم».(6) در قضیهى احد، آن حادثهى تلخ اتفاق افتاد: مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عدهاى مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمع کردن؛ دشمن هم توانست نیروهاى اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادى از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند؛ به طورى که مسلمانها از ترسشان مجبور شدند به کوه پناه ببرند. جان مبارک پیغمبر به خطر افتاد، به پیغمبر ضربه وارد آمد. بعد مسلمانها گفتند: خب، چرا اینجورى شد؟ خدا به ما وعدهى پیروزى داده بود. خداى متعال میفرماید که ما شما را پیروز کردیم، وعدهى خدا عملى شد، اما شما خودتان هستید که کار را خراب کردید. اولاً اگر دشمن به شما ضربه زد، شما هم متقابلاً به دشمن ضربهها زدید - «قد اصبتم مثلیها» - تعجب نکنید؛ بالاخره در میدان جنگ، زدن و خوردن، هر دو هست. در عرصهى جنگ بزرگِ میدان سیاست و اقتصاد جهانى، آدم، هم میزند، هم میخورد؛ نباید خلاف انتظار باشد. اما «قلتم انّى هذا»؛ میگوئید ما از کجا این ضربه را خوردیم. بعد قرآن میفرماید: «قل هو من عند انفسکم»؛ از خود شما بود، خودتان خطا کردید. ما یک جاهائى خطا کردیم - «انّ الله على کلّ شىء قدیر» (7) - یک جاهائى طبق وظیفه عمل نکردیم؛ یک جاهائى مراقبتهائى که باید انجام بدهیم، انجام ندادیم؛ یک جاهائى دلبستگىهاى خودمان را زیر پا نگذاشتیم؛ اینها منجر شده به اشکالاتى - این را هم باید در نظر داشته باشیم - به چیزهائى که باید از آن پرهیز کرد و برحذر بود، سرگرم شدیم؛ به منازعات سیاسى، به مشاجرات سرگرم شدیم؛ به رفاهطلبى سرگرم شدیم، به منشهاى اشرافى سرگرم شدیم؛ اینها نقاط ضعف است. وقتى من و شما زندگىمان را زندگى رفاهطلبانه و اشرافى قرار بدهیم، مردم از ما یاد میگیرند. یک عدهاى منتظر بهانهاند؛ به ما نگاه میکنند، میگویند آقا ببینید اینها چه جورى زندگى میکنند، ما هم میخواهیم همین جور زندگى کنیم. اینها کسانى هستند که دستشان میرسد. یک عدهاى معتقدند که باید در زندگى مقتصد بود، نباید اسراف کرد، نباید افراط کرد؛ اینها وقتى نگاه میکنند مىبینند من و شما اسراف میکنیم، میگویند خب، ما از اینها که بالاتر نیستیم؛ اینها که رؤساى ما هستند. این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگى رفاهطلبانه براى خود بود. براى مردم هرچه میتوانید، رفاه ایجاد کنید؛ هرچه میتوانید، درآمد ملى را زیاد کنید؛ هرچه میتوانید، در کشور ثروت تولید کنید؛ اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتى مسئولند، به زندگى رفاهطلبى رو نکنند. غفلت از روحیهى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانهاى کشور، بىمبالاتى نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست.
میل به رفتارهاى قبیلهاى در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، از دیگر نقاط ضعف ماست. رفتار قبیلهاى معنایش این است که تخطئه یا تأییدى که نسبت به کار کسى میکنم، ناشى نباشد از ماهیت عمل او؛ ناشى باشد از نحوهى ارتباط او با من. اگر از قبیلهى ما کسى کار خطائى انجام داد، راحت قابل اغماض باشد؛ اما از قبیلهى مقابل اگر همان کار را انجام داد، این قابل پیگیرى و تعقیب میشود. کار خوب اگر از کسى که مربوط به قبیلهى ماست، انجام گرفت، قابل تحسین و تشویق باشد؛ اگر از قبیلهى دیگر بود، نه. رفتار قبیلهاى این است. این رفتار، اسلامى نیست، انقلابى نیست. ما متأسفانه اینگونه رفتار را در میان خودمان داریم. نمیگویم همهگیر است، فراگیر است؛ اما وجود دارد.
در زمینهى اقتصاد فعالیتهاى زیادى شده، باارزش هم هست؛ اما مسئلهى اشتغال حلنشده است، مسئلهى تورم حلنشده است، مسئلهى فرهنگ کار حلنشده است، مسئلهى ساعات مفید کار حلنشده است. فرهنگ کار باید در کشور یک جورى باشد که مردم کار را عبادت بدانند؛ هر یک ساعت کار را با شوق بیفزایند در مدت و مقدار کارى که انجام میدهند. باید کار کرد. با بیکارى و بىمیلى به کار و تنبلى و وادادگى، کشور پیش نخواهد رفت.
در زمینهى فرهنگ، اخلاق عمومى و عدم رواج فضائل اخلاقى، مشکلاتى داریم. باید روزبهروز فضائل اخلاقى در بین ما رشد کند. صبر ما، شکر ما، ذکر ما، احسان ما، مروت ما نسبت به دیگران، اجتناب ما از ایذاء دیگران، میل ما به خدمت به دیگران، روزبهروز باید در بین جامعه رشد پیدا کند. اینها به خودى خود پیش نمىآید؛ اینها کار لازم دارد، تلاش لازم دارد. در این زمینهها کوتاهى داریم. رواج فرهنگ اسراف و تجملگرائى در جامعه، رشد یا عدم توقف میل به خشونت در برخى از بدنهى جوان کشور، مضر است. ما فیلمهائى پخش میکنیم که خود آن کسانى که سازندهى این فیلمها هستند، به خودشان هشدار میدهند و میخواهند خطر این فیلمها را که تولید خشونت در جامعه است، متوقف کنند؛ ولى ما حالا داریم اینها را منتشر میکنیم! اینها مضر است. بچههاى ما از اول با خنجر و با قمه و با اسلحهى گرم - البته پلاستیکىاش - آشنا بشوند، انس پیدا کنند، یاد بگیرند؛ خب، اینها خطرات دارد، اشکالات دارد، تبعات دارد، در جامعه آثارش را هم مىبینیم؛ این جزو ضعفهاى ماست. چند سال پیش من در یکى از مجلات آمریکائى دیدم که مصلحینى در آنجا پیشنهاد کرده بودند که این فیلمهاى رائجِ غالبِ هالیوودى را که در آنها یا شهوت بود یا خشونت، یواش یواش کم کنند و فیلمهاى خانوادگى، فیلمهاى معصومانه و نجیبانه را رائج کنند. آنها به فکرند، حالا ما تازه از آنها یاد گرفتهایم!
عدم مقابلهى درست و منطقى با تباه کردن نسل جوان، یکى دیگر از مشکلات ماست. یک نقشه، تباه کردن نسل جوان است. ما در این خصوص تا حالا مقابلهى درستى نداشتهایم و موفق نشدهایم. همچنین مواد مخدر صنعتى و تهییج غریزهى جنسى و از این چیزها. طرح درست مبانى اعتقادى؛ چه مبانى اعتقادى مربوط به اسلام، چه آنچه که مربوط به انقلاب و نظام جمهورى اسلامى است. عرض کردیم؛ نقاط قوت، امیدهاى ما را افزایش میدهد، ظرفیتها را به ما نشان میدهد؛ نقاط منفى اولویتها را به ما نشان میدهد که چه کار باید بکنیم.
در مورد مسائل منطقه وقت گذشت؛ به نظرم الان باید حدود اذان باشد. در یک کلمه باید عرض بکنم که اوضاع منطقه درست عکس سیاستهاى قدرتهاى غربى و آمریکا و صهیونیسم بینالملل دارد پیش میرود. آنها راجع به ایران برنامههائى داشتند؛ درست عکس آنچه که آنها میخواستند، خداى متعال مقدر کرد و پیش آمد. آنها ایران را تحریم کردند، اما بحران اقتصادى گریبان خودشان را گرفت. آنها فتنهى 88 را براى زمین زدن جمهورى اسلامى تقویت کردند - یا تدارک کردند، یا لااقل پشتیبانى و تقویت کردند - اما نظامها و رژیمهاى وابستهى به خودشان یکى پس از دیگرى زمین خورده یا متزلزل شده. آنها به عراق و افغانستان حمله کردند، براى اینکه ایران را محاصره کنند - بزرگانشان گفتند که این براى محاصرهى ایران است - اما خودشان محاصره شدند؛ پاشان در گل فرو رفته، به دام افتادند. آنچه که آنها دربارهى ما تدبیر و عمل کردند، خداى متعال عکسش را مقدر کرد و نشد.
در مورد منطقه هم حوادث - همین طور که گفتم - فوقالعاده است. واقعاً ابعاد آنچه که در مصر و در تونس و در یمن و در بعضى از مناطق دیگر دارد اتفاق مىافتد، الان قابل محاسبه نیست؛ ابعاد این خیلى عظیم است. این آوردن نامبارک مصر توى قفس و وارد دادگاه کردن، اصلاً یک حادثهى پرمعناى عجیبى است. مسئله فقط مسئلهى اینکه یک رژیمى رفت یا یک قدرتى رفت و یکى دیگر جایش مىآید، نیست؛ از این خیلى عمیقتر است. امروز رژیم اشغالگر قدس محاصره است در بین کشورهائى که براى مقابلهى با او انگیزه دارند. حوادث، حوادث عجیبى است. البته مرتب دارند تلاش میکنند براى اینکه بر امواج بحران در این منطقه سوار شوند و بیدارى را به نحوى کنترل کنند؛ اما نتوانستند و انشاءالله به برکت بیدارى ملتها نخواهند توانست؛ کمااینکه حالا همین شعارهاى اسلامىاى که در مصر داده شد، باز مجدداً خواب اینها را پریشان کرد.
البته من در مورد مسائل لیبى نگرانم. در لیبى، سیاست غرب، سیاست بسیار رذیلانه و موذیانهاى است. اینها از قیام مردم سوءاستفاده کردند. براى آنها، ماندن و جا پا باز کردن در لیبى خیلى مهم است. اولاً مسئلهى نفت لیبى است که برایشان مهم است، ثانیاً فضاى وسیع این کشور است که میتوانند در جاهاى مختلفش پایگاه بزنند، ثالثاً اشراف بر کشور مصر و کشور تونس؛ دو تا کشور انقلابى. در شرق لیبى مصر است، در غرب لیبى تونس است؛ علاوه بر اینکه از آنجا میتوانند بر سودان و بر الجزائر و بر همهى کشورهاى این منطقه مسلط باشند. میخواهند آنجا جاپا محکم کنند. میخواهند زیرساختهاى این کشور را ویران کنند تا بعد اگر راههاى دیگر ممکن نشد، از این طریق خودشان را در لیبى تثبیت کنند. الان دارند زیرساختها را ویران میکنند. به اسم حمایت از مردم، جادهها ویران میشود؛ پالایشگاهها ویران میشود؛ مختصر کارخانجاتى که دارند، ویران میشود. باید اینها ساخته بشود. مردم لیبى خودشان این توانائى را ندارند؛ اینها به بهانهى ساختن، آنجا مىآیند. من از مسئلهى لیبى نگرانم.
پروردگارا! مردم لیبى را نجات بده؛ مردم یمن را نجات بده؛ مردم بحرین را نجات بده؛ مردم منطقه و مسلمانان منطقه را روزبهروز بیدارتر و استوارتر بفرما. پروردگارا! ما را مشمول رضایت خودت قرار بده. از آنچه کردیم،
از آنچه گفتیم، از آنچه شنیدیم، راضى باش و آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن. زندگى ما و مرگ ما را براى اسلام و در راه اسلام قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1) مستدرک، ج 11، ص 183
2) آل عمران: 185
3) آل عمران: 134
4) آل عمران: 147
5) بقره: 183
6) آلعمران: 165
7) همان
اهمیت استغفار
قالاللَّهالحکیم فى کتابه: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «و من یعمل سوء أو یظلم نفسه ثمّ یستغفراللَّه یجداللَّه غفوراً رحیماً».
در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، اینطور مىخوانیم که «و هذا شهرالإنابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مىکند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد -تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون- بهوسیله گناهانى که ما انجام مىدهیم، راهش بسته مىشود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مىشود. استغفار، این حجاب را برمىدارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مىشود. این، فایده استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مىکنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا إلیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همه اینها، اینطور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه انسانى باز مىشود. لذا استغفار مهم است.
وقتی زمینگیر میشوید!
خودِ استغفار، در واقع جزئى از توبه است. توبه هم یعنى بازگشت به سوى خدا. بنابراین، یکى از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنى طلب آمرزش از خداى متعال. این، یکى از نعمتهاى بزرگ الهى است. یعنى خداوند متعال، باب توبه را به روى بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمینگیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مىکند. هر کدام از گناهان، ضربهاى به روح انسان، صفاى انسانى، معنویت و اعتزاز روحى وارد مىآورند و شفّافیت روح انسان را از بین مىبرند و آن را کدر مىکنند. گناه، آن جنبه معنویتى را که در انسان است و مایه تمایز انسان با بقیه موجودات این عالم مادّه است، از شفّافیت مىاندازد و او را به حیوانات و جمادات نزدیک مىکند.
گناهان در زندگى انسان، علاوه بر این جنبه معنوى، عدم موفّقیتهایى را نیز به بار مىآورند. بسیارى از میدانهاى تحرّک بشرى وجود دارد که انسان بهخاطر گناهانى که از او سرزده است، در آنها ناکام مىشود. اینها البته توجیه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صرف تعبّد یا بیان الفاظ نیست. چطور مىشود که گناه، انسان را زمینگیر مىکند؟ مثلاً در جنگ اُحد، بهخاطر کوتاهى و تقصیر جمعى از مسلمین، پیروزى اوّلیه تبدیل به شکست شد. یعنى مسلمین، اوّل پیروز شدند، ولى بعد کماندارانى که باید در شکاف کوه مىنشستند و پشت جبهه را نفوذناپذیر مىکردند، به طمع غنیمت، سنگر خودشان را رها کردند و بهطرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت، آنها را دور زد و با یک شبیخون، حملهاى غافلگیرانه کرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شکست اُحد، از این جا بهوجود آمد.
در سوره آلعمران، شاید ده، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه شکست است. چون مسلمانان از نظر روحى بهشدّت متلاطم و ناآرام بودند و این شکست برایشان خیلى سنگین تمام شده بود، آیات قرآن هم آرامششان مىداد، هم هدایتشان مىکرد و هم به آنها تفهیم مىنمود که چه شد شما این شکست را متحمّل شدید و این حادثه از کجا آمد. بعد به این آیه شریفه مىرسد که مىفرماید: «إنّ الذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان إنّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا». یعنى این که دیدید عدّهاى از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مسأله اینها از قبل زمینهسازى شده بود. اینها اشکال درونى داشتند. شیطان اینها را به کمک کارهایى که قبلاً کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنى گناهان قبلى، اثرش را در جبهه ظاهر مىکند؛ در جبهه نظامى، در جبهه سیاسى، در مقابله با دشمن، در کار سازندگى، در کار تعلیم و تربیت، آن جایى که استقامت لازم است، آن جایى که فهم و درک دقیق لازم است، آن جایى که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوِ او را نگیرد. البته گناهانى که توبه نصوح و استغفار حقیقى از آنها حاصل نشده باشد. در همین سوره، آیه دیگرى هست که آن هم به صورت دیگرى، همین معنا را بیان مىکند.
قرآن مىخواهد بگوید، تعجّبى ندارد که شما شکست خوردید و در جبهه جنگ، برایتان مشکلى پیشآمد. از این قبیل مسائل پیش مىآصید و قبلاً هم پیش آمده است. مىفرماید: «و کأین من نبىّ قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما أصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضعفوا و مااستکانوا». یعنى چه خبر است؟ شما از این که در جنگ اُحد، شکستى برایتان پیش آمده است و عدّهاى کشته شدهاند، همه متلاطم و ناراحت شدهاید و بعضیها احساس ضعف و یأس مىکنید. نه؛ براى پیامبران قبلى هم در میدان جنگ حوادثى پیش مىآمد که بهخاطر آنچه که پیش مىآمد، احساس ضعف و سستى نمىکردند. بعد مىفرماید: «و ما کان قولهم إلّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى أمرنا». یعنى در گذشته، وقتى اصحاب و حواریون پیامبران در جنگها و حوادث گوناگون دچار مصیبتى مىشدند، روى دعا به جانب پروردگار مىنمودند و عرض مىکردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فىامرنا»؛ خدایا! گناهان و زیادهرویها و بىتوجّهیهایى را که در کار خودمان کردیم، بیامرز. این، در واقع نشان مىدهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشى مىشود. این، مسأله گناهان است.
اثر گناه و راه بازگشت
پس ببینید! گناهانى که انسان انجام مىدهد، این تخلّفهاى گوناگون، این کارهایى که ناشى از شهوترانى و دنیاطلبى و طمعورزى و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهاى موجود در دست آدمى و نیز حسد و حرص و غضب است، بهطور قطعى دو اثر در وجود انسان مىگذارد: یک اثر، معنوى است که روح را از روحانیت مىاندازد، از نورانیت خارج مىکند؛ معنویت را در انسان ضعیف مىکند و راه رحمت الهى را بر انسان مىبندد. اثر دیگر این است که در صحنه مبارزات اجتماعى، آن جایى که حرکت زندگى احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را مىگیرد و اگر عامل دیگرى نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا درمىآورد. البته گاهى ممکن است عاملهاى دیگرى مثل یک صفت و یا کار خوب در انسان باشد که جبران کند. بحث بر سر آن موارد نیست؛ اما گناه، فىنفسه اثرش این است.
آنوقت، خداى متعال نعمت بزرگى به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از این کارى که کردید -که اثر این کار باید بماند- پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهى که مرتکب مىشوید، مثل این است که زخمى به بدن خودتان زده و میکروبى را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیمارى اجتنابناپذیر است. اگر مىخواهید اثر این زخم و این بیمارى و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خداى متعال بابى باز کرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خداى متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگى است که خداى متعال به ما داده است.
در دعاى وداع ماه مبارک رمضان -که دعاى چهلوپنجم صحیفه سجادیه است- امام سجّاد علیهالصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مىکند: «أنت الّذى فتحت لعبادک باباً إلى عفوک»؛ تو آن کسى هستى که به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز کردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلک الباب دلیلاً من وحیک لئلا یضلّوا عنه»؛ و یک راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتى مىفرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب و إقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست که از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نکند! راه مغفرت الهى هم، استغفار -یعنى طلب مغفرت- است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حدیثى از نبىّ مکرّم اسلام دیدم که ایشان فرمودهاند: «إناللَّه تعالى یغفر للمذنبین إلّا من لایرید أن یغفر له». یک روز، پیامبر به اصحابش اینطور فرمود که خداى متعال گناهکاران را مىآمرزد؛ مگر آن کسى را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سؤال مىکردند: «قالوا یا رسولاللَّه من الذى یرید أن لایغفر له»؛ آن کسى که خداى متعال مىخواهد او را نیامرزد، کیست؟ «قال من لایستغفر»؛ آن کسى که استغفار نمىکند. پس، استغفار کلید درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، مىشود آمرزش الهى را بهدست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنى طلب مغفرت از خدا.
خطبههاى نماز جمعه تهران؛ 28/10/75
پایگاه حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
از آمنه بیاموزید!
بیبیسی سه شنبه شب گذشته خبر داد محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران در پیامی به آمنه بهرامی از او تقدیر کرد و خطاب به صاحبان قدرت گفت؛ "از آمنه بیاموزید"!بی بی سی میافزاید خاتمی در پیام خود این پرسش را مطرح کرده است: "آیا در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی نیز نمیتوان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش احترام به یکدیگر پاس داشت و حق و حرمت انسان و دوری از غرور را سودا کرد؟"حرف آقای خاتمی حرف درستی است، اما باید دید مخاطب او چه کسی باید باشد. من فکر میکنم مخاطب او باید خود او و دوستانش باشند نه مردم و نظام! واقعا باید دید صورت مسئله چه بود؟
یک انتخابات آزاد و سالم و رقابتی در 22 خرداد سال 88 برگزار شد. کسانی که نظام برای آنها احترام قائل بود و قانون اساسی این حق را داده بود که در معرض رای مردم قرار گیرند، شورای نگهبان نیز صلاحیت آنها را احراز کرد و اجازه داد وارد فعالیت و رقابت انتخاباتی شوند.نظام و مردم در اوج اقتدار و کشور در اوج آرامش بود اما قدرت طلبی و تقدیس قدرت باعث شد همین جماعت بنا را بر بیمهری با مردم و نظام گذارند و کار را قبل از انتخابات به اردوکشی خیابانی بکشانند و پس از اعلام رای و نتایج انتخابات دست به شورش و اغتشاش خیابانی بزنند. آنها به همه تعهدات خود به مردم و قانون اساسی و رهبری پشت پا زدند و با اسیدپاشی به روی نظام و مردم اقتدار ملی را مخدوش کردند، مصالح نظام و مردم را زیر پا له نمودند و زبان دشمنان نظام را به روی مردم مظلوم ایران درازتر از گذشته کردند.این جماعت طبق همه قوانین دنیا و قوانین شرع ، محارب محسوب میشوند و حکم آنها هم مشخص است. اما نظام بنای مدارا با آنها را گذاشت. از قصاص چشمپوشی کرد و کار را به نصیحت و حبس توام با مرخصی برگزار کرد.آقای خاتمی و دوستانش این لطف نظام را فراموش کردند و در روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و روز عاشورا آرمانها و مقدسات نظام را شخم زدند و همزبان با دشمن همه آنچه را که ملت به آن عشق میورزید به باد اهانت و ناسزا گرفتند یا حداقل در برابر این شرارت و جرایم مشهود سکوت کردند!آنها آرامش مردم را بر هم زدند، در پی تولید بحران و تنش برآمدند و حق و حرمت نظام الهی جمهوری اسلامی را که خونهای پاکی برای آن ریخته شده نادیده گرفتند آن هم برای رسیدن به جاه و مقام دو روزه دنیا!تمام قواعد دموکراسی را کشک پنداشتند و به درگیری و اردوکشی خیابانی و قداره بندی روی آورده و خونهای بیگناهان را بر زمین ریختند. امروز به بهانه شجاعت و شهامت خانم آمنه بهرامی سخن ازحق و حرمت انسان و دوری از غرور به میان میآورند.خانم آمنه بهرامی از قصاص چشم پوشی کرد اما خواستار ماندن آن جوان مغرور، سرکش، جاه طلب و زیاده طلب در زندان شد.آن جوان مغرور با آنکه باید در زندان بماند و منتظر حکم دادگاه در مورد جرم عمومی خود باشد آنقدر مردانگی داشت که به پای آمنه بیفتد و عذرخواهی و اظهار شرمندگی کند اما کسانی که در شرارت و آتش افروزی فتنه سال 88 نقش کلیدی و اساسی داشتند علیرغم عطوفت و مهربانی نظام هر روز فحش و ناسزا میدهند و فحش نامه آنها زینتبخش تیتر یک روزنامههای ضد انقلاب و خبر اول رسانههایی چون بی بی سی و رادیو آمریکا و رادیو صهیونیستی است. راستی چه کسی باید از آمنه بهرامی بیاموزد؟
آمنه وقتی برای معالجه به اسپانیا میرود و ضد انقلاب و دولت اسپانیا به او پیشنهاد کمک به شرط پناهندگی میکند اما او مثل یک زن قهرمان در برابر خواستههای آنان میایستد و دست رد بر سینه آنان میزند اما ارتش رسانهای اصلاح طلبان به بهانه شرارت فتنه سال 88 در صف طویل پناهندگی و جیره وابستگی به اجانب میایستند و به قیمت فحاشی و ناسزاگویی علیه مقدسترین و محبوبترین چهرههای انقلاب یک لقمه نان حرام میگیرند.آمنه بهرامی یک دختر پاک و اصیل ایرانی است. آری باید از او آموخت! اما آیا خاتمی و یارانش حاضرند فلسفه آموزههای او را بفهمند و در فعل سیاسی خود به کار برند.سخن آخر اینکه اگر منظور آقای خاتمی این است که نظام و مردم باید نقش خانم آمنه بهرامی را بازی کنند - که همانطور که گفته شد کردهاند- و به عفو و بخشش روی آورند، باید اعتراف کنند که وی و دوستانشان بویژه کروبی و موسوی به روی مردم و نظام اسید پاشیدهاند و توضیح دهند چرا این کار را کردهاند و اگر هم منظور آقای خاتمی این است که وی و دوستانشان باید نقش خانم آمنه بهرامی را بازی کنند و به عفو و بخشش روی آورند باید پاسخ دهند معطل چه هستند چرا این کار را نمیکنند و همچنان بر طبل بیمهری با نظام میکوبند آنچه مردم هر روز از این جماعت مشاهده میکنند اسیدپاشی بر روی نظام از طریق بی بی سی و دیگر رسانههای دشمن برای زیر سئوال بردن اقتدار و منافع ملی است!
محمدکاظم انبارلویی -www.anbarloee.blogfa.com
بیانات امام خامنه ای در دیدار قاریان، حافظان و اساتید قرآنی
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خیلى متشکریم از برادران عزیزى که امروز با الحان خوش، تلاوت آیات کریمهى قرآن را در این فضا منعکس و طنینانداز کردند و دلهاى ما را منور کردند به نور تلاوت آیات کریمهى کتاب الهى. امیدواریم که خداوند متعال ملت ما را، بخصوص جوانهاى ما را هرچه بیشتر با قرآن آشنا کند.
انس با قرآن دلهاى ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد کرد. هرچه در دنیاى اسلام کمبود هست، بر اثر دورى از معارف الهى و معارف قرآنى است. قرآن کتاب حکمت است، کتاب علم است، کتاب حیات است. حیات امتها و ملتها در آشنائى با معارف قرآن و عمل به مقتضاى این معارف و عمل به احکام قرآنى است. انسانها اگر طالب عدالتند و از ظلم بیزارند، راه مبارزهى با ظلم را باید از قرآن فرا بگیرند. انسانها اگر طالب علمند و به وسیلهى معرفت و آگاهى و علم میخواهند زندگى را رونق ببخشند و راحت و رفاه را براى خودشان تأمین کنند، راهش به وسیلهى قرآن نشان داده میشود. انسانها اگر در پى ارتباط با خداى متعال و صفاى معنوى و روحى و آشنائى با مقام قرب الهى هستند، راهش قرآن است.
ضعف ما امت مسلمان، عقبماندگى ما، کجرفتارىهاى ما، کجتابىهاى ما در مسائل اخلاقى و زندگى، همهى اینها ناشى از دورى از قرآن است. ملتهاى مسلمان بر اثر حاکمیت طغیانگران و طاغوتها - که قرآن مخاطبان خود را این همه از طاغوتها برحذر داشته است - خونشان مکیده شد؛ نه فقط خون اقتصادىشان، نه فقط منابع حیاتى و معادن زیرزمینى و نفت و امثال اینها، بلکه روحیهى ایستادگىشان، مقاومتشان، طلب علوّ و عزت در دنیا هم از ملتهاى مسلمان گرفته شد. ملتهاى مسلمان به فرهنگ خودشان پشت کردند، فرهنگ مادیگرى را پذیرفتند. با اینکه بظاهر ما کلمهى «لا اله الّا اللَّه» گفتیم، در طول زمان مسلمان بودیم، اما فرهنگ غرب و معارف غرب در دلهاى ماها اثر کرد و ماها را از حقایق دور کرد. آن وقت نه فقط اقتصادمان را، عزت دنیوىمان را از دست دادیم، بلکه اخلاق و معالم اخلاقىمان را هم از دست دادیم. ما اگر دچار تنبلى هستیم، اگر دچار ضعف و سستى هستیم، اگر دلهاى ما با یکدیگر مأنوس نیست، اگر در میان ما بدخواهى وجود دارد، اینها از آثار فرهنگ تزریقاتىِ تحمیلىِ ضد اسلامى و غیر اسلامى است.
نقش قرآن این است که ما را از لحاظ ماده و معنا اعتلاء ببخشد؛ و این کار را قرآن میکند. کسانى که با تاریخ آشنا هستند، نمونههایش را در تاریخ دیدند؛ و ما مردمِ این زمان، در زمان خودمان داریم نمونههایش را مشاهده میکنیم. یک نمونه، همین شما ملت عزیز ایران هستید. شما خیال نکنید در دوران رژیمهاى طاغوتى - چه رژیم پهلوى، چه قبل از آنها رژیم قاجار - ملت ایران ذرهاى اعتبار در محیط بینالمللى داشت؛ نداشت. این استعداد جوشان و متراکمى که در ملت ما هست، مثل یک گنجینهى فراموش شدهاى، مثل گنجى در ویرانهاى مدفون شده بود؛ مگر به صورت تصادفى، یک فردى خودش را نشان بدهد، که نشان نمیداد. این همه جوان فعال و پرنشاط و مبتکر و علاقهمند به پیشرفت کشور که امروز شما ملاحظه میکنید در عرصههاى مختلف افتخار مىآفرینند، عزت مىآفرینند، نام نیک براى ملتشان درست میکنند؛ خب، جوانها آن روز هم بودند، اما به خاطر غلبهى طواغیت، این حرفها دیگر نبود.
به همین اندازه که ما یک قدم به سمت قرآن، به سمت معارف قرآنى برداشتیم - که آنچه که ما به سمت قرآن حرکت کردیم، واقعاً یک قدم هم بیشتر نیست - خداى متعال به ما عزت داده است، به ما حیات داده است، به ما آگاهى و بصیرت داده است، به ما قدرت و قوّت بخشیده است. ملت ما امروز یکى از زندهترین و قوىترین ملتهاى دنیاست. استعداد متراکم و جوشان وآمادگى و مشاهدهى پىدرپى پیشرفتها در عرصههاى مختلف؛ امروز وضع کشور ما اینجورى است. ملتهاى دیگر هم ملت ما را تحسین میکنند.
امروز خوشبختانه در میان امت اسلامى، شعارهاى اسلامى که مایهى تحرک ملتها شود، در کشورهاى متعددى مشاهده شده است؛ و شما مىبینید و خبرهایش را میشنوید. این حرکتها آنجائى که رونق و طراوت آن بیشتر است، در آن بخشى که کارائى و نفوذ آن بیشتر است، آنجائى که تأثیرپذیرى آن از دشمن و از منافقین و معاندین و مزوّرین کمتر است، آنجائى است که در آن، شعار اسلامى است، مطالبهى اسلامى است، خواست اسلامى است؛ این خاصیت معارف قرآنى است. با قرآن باید آشنا شد.
البته امروز با گذشته قابل مقایسه نیست. در گذشته این همه تلاوت کنندهى قرآن، این همه حافظ قرآن، این همه آشناى با متن قرآن، این همه عاشق و علاقهمند به تلاوت قرآن وجود نداشت؛ در حالى که همین کشور بود، همین ملت بود.
من یادم هست که یکى از قرّاء برجستهى مصرى - مرحوم ابوالعینین شعیشع - آمده بود مشهد و در مسجد گوهرشاد قرآن تلاوت میکرد، که خیلى هم خوب میخواند. چون جلسه مال اوقافِ آن زمان بود و اوقاف هم برخلاف امروز که الحمدللَّه سازمان مفتخرى است، آن روز سازمان بدنامى بود، بنده با اینکه خیلى شائق بودم تلاوت آن قارى را بشنوم، نمیخواستم بروم توى آن مجلس بنشینم؛ از دور نگاه میکردم و صدا را میشنفتم. همهى کسانى که در آن مجلس شرکت داشتند، گمان نمیکنم پنجاه نفر، شصت نفر میشدند. یک عدهاى مأمورین دولتى بودند، یک عده هم همین قرّاء معروف مشهدى خودمان بودند.
امروز این شوقى را که به قرآن در همه جا هست، باید زیاد کرد؛ این را باید روزبهروز افزایش داد. این تلاوت خوب، صداى خوب، ترتیب مجلسآرائى خوب - که بحمداللَّه مىبینم این خوانندگان ما در مجلسآرائىِ قرآنى تدریجاً ماهر و مسلط شدهاند - چیزهاى باارزشى است؛ فایدهاش این است که ما را با قرآن، با معارف قرآنى، با معانى قرآنى آشنا میکند.
یکى از چیزهائى که میتواند تدبر در قرآن را به ما ارزانى بدارد، حفظ قرآن است. ما حافظ قرآن کم داریم. من قبلاً گفتم که در کشور ما حداقل باید یک میلیون نفر حافظ قرآن باشند - حالا یک میلیون که عدد کمى است نسبت به این جمعیتى که ما داریم - اما حالا چون دوستان الحمدللَّه یک مقدماتى فراهم کردهاند، کارهائى را مشغول شدهاند و دارند برنامههائى را فراهم میکنند براى اینکه انشاءاللَّه حفظ راه بیفتد، ما هم امیدمان بیشتر شده و به جاى یک میلیون، میگوئیم انشاءاللَّه ما باید ده میلیون نفر حافظ قرآن داشته باشیم.
البته توجه داشته باشید که حفظ قرآن قدم اول است. اولاً حفظ را باید نگه داشت. بنابراین حافظ قرآن باید تلاوت کنندهى مستمر قرآن باشد؛ یعنى مرتباً بایستى قرآن را تلاوت کند؛ والّا حفظ از دست خواهد رفت. بعد بایستى این حفظ کمک کند به تدبر، که اینجور هم هست؛ حفظ حقیقتاً کمک میکند به تدبر. آنجائى که شما قرآن را تکرار میکنید، حافظید و میخوانید، فرصت تدبر و تعمق در آیات قرآن براى شما پیدا میشود.
البته انس با تفاسیرى که مراد از آیه را تبیین میکنند، خیلى لازم است. وقتى حفظ باشد و این انس با تفسیر هم باشد و تدبر باشد، همان چیزى که انتظارش در جامعهى ما هست، پیش مىآید: شکوفائى قرآنى. شما تصور کنید در کشور ما ده میلیون، پانزده میلیون کسانى باشند از مردان و زنان که اینها با معارف قرآن آشنا باشند، ببینید این چقدر باارزش است. آموزشهاى قرآنى را، درسهاى قرآنى را، نصایح قرآنى را، انذارهاى قرآنى را، بشارتهاى قرآنى را در ذهن داشته باشند، آنها را مرور کنند، آنها را بر دل خودشان فرا بخوانند؛ اصلاً یک ملت پولادینى به وجود مىآید. خوشبختانه زمینههایش فراهم است. امروز هم عزم و ارادهى ملت ما عزم پولادینى است. اما آن ساخت قرآنى جامعه در آن صورت به دست خواهد آمد، که ما امیدواریم انشاءاللَّه این پیش بیاید.
شما جوانهائى که با قرآن مأنوسید، اهل قرآنید، اهل تلاوت قرآنید، مشترى تلاوت قرآن از خوشخوانها هستید، یا خودتان جزو آن خوشخوانها هستید، قدر خودتان را بدانید. انشاءاللَّه خداى متعال به شما اجر خواهد داد. شما در حقیقت صفوف مقدم این حرکت عمومى در جامعه هستید. ممکن است سختىاش بیشتر باشد، اما اجر و ثوابش هم پیش خداى متعال انشاءاللَّه بیشتر است.
پروردگارا! ما را در همهى عمرمان با قرآن محشور کن. پروردگارا! ما را در دنیا و آخرت از قرآن جدا مکن. پروردگارا! ما را در قیامت در سایهى قرآن قرار بده. پروردگارا! ما را با حیات قرآنى، زندگى الهى و اسلامى و مطلوب اسلام ببخش. پروردگارا! به محمد و آل محمد قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن. ما را از قرآن و اهلبیت جدا مکن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته